ترويج مد و مدگرايى از جمله نمونههاى بارز تهاجم فرهنگى در بين جوانان است. گرچه طبع انسان، تنوع طلب و نوگراست. اما حالت تنوع طلبى و نوگرايى در حد معقول، فطرى و طبيعى است و به خوبى روشن است بين توجه به زيبايى و تنوع در حد معقول آن با غرق شدن در مدگرايى و هر روز به نوعى لباس پوشيدن و به گونهاى
خاص سخن گفتن، بسيار تفاوت است؛ زيرا مشوقان مدگرايى ، نه تنها با لباس بلكه با نحوه سخن گفتن، به كار بردن اصطلاحات، چگونه برخورد نمودن، كيفيت غذا خوردن، چگونگى برگزارى مراسمها و... سعى مىكنند مدهاى غربى را در ميان جوانان ما ترويج دهند، گرچه آراستن ظاهر و لباس پوشيدن در اين ميان نقش بسزايى دارد.
بدون شك كسانى كه با سوء استفاده از اصل تنوع طلبى، ترويج مد مىنمايند، در فكر رايج كردن فرهنگ غرب و سودجويىهاى خودشان هستند. سرمايهداران بزرگ براى اين كه چرخ كارخانههايشان از حركت باز نايستد و ثروتهاى كلانى بدست آورند در اشاعه مدهاى جديد مىكوشند و گاه اين تبليغ حتى طبقه متوسط يا ضعيف جامعه را چنان تحت تأثير قرار مىدهد كه سعى مىكنند، با قرض هم كه شده، خود را از قافله مدگرايان عقب نيندازند.
مهاجمان فرهنگى و سودجويان، سعى دارند به هر صورت كه امكان دارد كالاهاى خود را به فروش رسانند، مخصوصاً براى رسيدن به اين هدف از زنان سوء استفاده مىكنند؛ آنان با توليد انواع لوازم آرايش، سعى مىكنند زنان ما را در مسير دنياى غرب قرار دهند و در اين ميان با استفاده از اهرمهايى مانند آزادى زن، زيبايى زن، حقوق
زن و... كار خود را مشروع جلوه مىدهند.
بدون شك، كسانى تابع مد و مدگرايى مىشوند كه به عقده حقارت دچار شده باشند و از درون، پوچ و فاقد شخصيت علمى، معنوى و اجتماعى باشند و با مدگرايى بخواهند براى خود شخصيتى كسب كنند و توجه ديگران را به خود جلب نمايند و خود را به نحوى نشان دهند؛ پس توجه به مدگرايى و افراط در تنوع، ريشه در فطرت آدمى ندارد، بلكه ناشى از عقده حقارت و نداشتن شخصيت انسانى است. از اين رو به جوانان توصيه مىكنيم ضمن استفاده معقول از زيبايىها و تنوعها در اين راه، مسير افراط و زياده روى را طى نكرده و به فرهنگ غرب بىتوجه باشند؛ زيرا در غير اين صورت به يك آدم غرب زده تبديل خواهند شد كه به قول جلال آل احمد: «آدم غرب زده پا در هواست، ذره گردى است معلق در فضا، كه با عمق اجتماع، فرهنگ و سنتها، رابطهها را بريده است. آدم غرب زده به هيچ چيز اعتقاد ندارد، نان به نرخ روز خور است، همه چيز برايش على السويه است نه ايمانى دارد نه مسلكى و نه مرامى، نه اعتقادى به خدا يا به بشريت. آدم غرب زده شخصيت ندارد، چيزى است بى اصالت. آدم غرب زده قرتى است، زن صفت به خودش خيلى مىرسد و با سر و پزش خيلى ور مىرود، به كفش و لباس و خانهاش خيلى اهميت مىدهد، هميشه انگار از لاى زرورق باز شده. بدين طريق آدم غرب زده وفادارترين مصرف كننده مصنوعات غربى است، وجود اين همه مشاغل و آن همه مصنوعات فرنگى براى او از وجود هر مسجد و بيمارستان و كارخانه ضرورى تر است».[1]
---------------------------------------
[1] ـ غربزدگى: ص 141.
خانواده
پرهيز از مد و مدگرايى
- بازدید: 2128