یا کریمِ آلِ طاها! من گدا آورده ام

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

 

یا کریمِ آلِ طاها! من گدا آورده ام
دستِ خالی را به قصدِ إلتجا آورده ام
دست خالی آمدم، امّا دلم لبریزِ عشق
“ یاکریمی را ببین من تا کجا آورده ام  “
دسته دسته، یاکریم افتاده دنبالم به کوچ
دسته ها، تا کوچه های مصطفی آورده ام
گشته ذکرِ تار و پودم،  “ یا کریم و یا حسن “
غرقِ یا محسن شدم، یا مجتبی آورده ام
آه! آقا جان! کمی قابل بدان این هیچ را
“هیچم، امّا بر لبم نامِ تو را آورده ام “
با پر و بالی شکسته خواستم یارت شوم
روی چشمم، آب می خواهی؟ بیا! آورده ام
قطره قطره جمع شد، شد آبروی شیعیان
رود و دریا؟ نه! که اقیانوسها آورده ام
نوشِ جانت، ای غریب ابنِ غریبِ فاطمه!
جرعه جرعه اشک، تقدیمِ شما آورده ام
دورِ تو می گردم و فکرِ حَرَم افتاده ام
وقتِ راه افتادنم، من هدیه ها آورده ام
دل به روی دل، طلا روی طلا، پَرپَر زنان:
یک حرم، از قلبِ عشّاقِ ولا آورده ام
سِبطِ طاها! عشقِ حیدر! یَابنَ کوثر! ألعَطَش
روی بر جامِ  “ بقیع و کربلا “ آورده ام
دم به دم غسل زیارت کردم و قصدِ سلام
“ سوختم، امّا دو رکعت را به جا آورده ام “
حمیدرضا کسرایی