موعظههاي پيغمبر
«فقال ايها الناس انه قد اقبل اليكم شهر الله بالبركة والرحمة والمغفرة»: از اين فراز (يعني اينكه روايت دارد كه: پس حضرت فرمود...) استفاده ميشود
كه آن سرور نخست جملاتي را بيان داشته و چنانكه از روايات ديگر استفاده ميگردد ـ ابتدا خداي را مدح و ثنا كرده و بعد فرمود: «اي مردم! به تحقيق كه ماه خدا، همراه بركت و رحمت و مغفرت به سوي شما رو نموده و اقبال فرموده است...» گر چه امكان دارد از از قبيل «ونادي نوح ربه فقال رب ابني من اهلي...» باشد كه ترتيبي بين ندا كردن و گفتن آن سخنان نيست، هر چند كه لفظ «پس» بين آن دو وجود دارد.
«اقبال» به معناي رو آوردن چيزي به نزديك است حضرت ميخواهد بفهماند كه اي مردم! به زودي غنيمت بزرگ و خير كثيري به شما رو ميآورد؛ حكم مسافري را دارد كه ميخواهد از سفر بيايد، بايد آماده استقبال او بود، قدر او را بايد دانست، به او بيتوجهي نشود و كمترين توهيني به او نگردد، با كمال دقت حقش مراعات شود، به تناسب او حركت كرده، همراه او بود و از بهرههاي فراوان او برخوردار شد. ماه مخصوص الهي است و همچنانكه يك فرستاده خدا محترم و ارزشمند است، اين ماه بزرگ، ارزش فراوان دارد و لذا آن را به خدا نسبت ميدهد و ميفرمايد: «شهرالله»(ماه خدا).
ماه خدا:
چرا در ميان اين ماهها، فقط ماه مبارك، به خدا اختصاص داده شده؟ و چرا ماه ديگري را به خدا نسبت نميدهند؟
شكي نيست در اينكه چيزي را در عالم وجود نميتوان تصور كرد كه از آن خدا و مخلوق او نباشد و به پروردگار بزرگ نسبت داده نشود ولي گاهي، از نظر اهميت و عظمت مطلب، تنها آن را، به خدا نسبت ميدهند، مثل اينكه ميگويند ماه خدا، خانه خدا، بنده خدا، كتاب خدا... كه از آن استفاده ميشود كه در آنه يك نوع خصوصيتي در كار است چنانكه مادري به فرزندش ميگويد: «مادر! به كتاب بابا يا به ميز و صندلي بابا دست نزن!» با اينكه هر چه در خانه هست، مال باباست ولي ميخواهد با اين عبارت بفهماند كه در آن چيز، يك نوع اختصاصي به ـ پدر ـ هست كه در غير آن نيست.
در اسلام نمونههاي بسياري هست كه در بعضي از چيزها، يك نوع برگزيدگي و اختصاصي نسبت به خداوند تبارك و تعالي ديده ميشود، چنانكه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) روايت شده كه: خداوند از ميان مخلوقاتش برگزيدهايي براي خود مقرر فرموده؛ از بقعهها از شبها و روزها از ماهها و از بندگانش و از برگزيدههاي بندگانش برگزيدههايي.
اما برگزيده او از بقعهها مكه و مدينه و بيت المقدس است و از شبها، شبهاي، شب قدر و شبهاي عيدين (دو عيد فطر و قربان) و از روزها، روزهاي جمعه و اعياد و از ماهها رجب، شعبان و ماه رمضان.
و اما برگزيده او از بندگانش پس فرزندان آدم و برگزيده او از فرزندان آدم كساني هستند كه آنها را با علم و آگاهي از ميان آنها برگزيده؛ زيرا خداوند ـ عزوجل ـ چون مخلوقات خود را برگزيد، فرزندان آدم را (از ميان آنان) برگزيد، سپس از فرزندان آدم، عرب را، آنگاه از عرب، مضر را، سپس از مضر، قريش را، آنگاه از قريش، هاشم را؛ از هاشم، من و اهل بيتم را برگزيد...
و اما وجه اختصاص ماه مبارك به خدا، از مطالب بعد روشن خواهد شد كه اين ماه بزرگ، چه اثرات و فوائد فراواني دارد و داراي چه برتريهائي است.
معني بركت داشتن ماه رمضان
آن زيادي و فراواني را كه همراه با سعادت باشد، بركت گويند . قرآن را مبارك گويند چون بر كتب آسماني ديگر زيادت دارد .
راغب گويد: چيزي را كه در آن نيكي و خير خداوندگاري استوار باشد، بركت گويند.
بنابراين معناي «بركت در ماه رمضان» اين ميشود كه: چون بر ماههاي ديگر از نظر رحمت و مغفرت زيادت دارد،ماه با بركتي خواهد بود و براي اين مدعي شواهد بسياري است:
با اين تعريف معناي عمر با بركت و مال با بركت و روز، شب، ماه و سال با بركت روشن خواهد شد كه بركت در آنها تنها زيادت نيست بلكه اگر زيادت در آنها، توأم با سعادت و نيكبختي باشد،بركت خواهد بود.
موضوع بركت، در بسياري از مخلوقات الهي ديده ميشود؛ مانند بركت در انبياء، امامان، سرزمينها، شهرها، كتب آسماني، باران، درختان روزها، شبها، مؤمن و به طور خلاصه در آنچه خداوند به انسان مرحمت ميفرمايد، چنانكه اين موضوع در دعاها ديده ميشود؛ مانند اين دعا ـ كه در قنوت نماز خوانده ميشود: «اللهم اهدني فيمن هديت وعافني فيمن عافيت وتولني فيمن توليت وبارك لي فيما اعطيت وقني شر ما قضيت انك تقضي ولا يقضي عليك انه لا يذل من واليت تباركت ربنا و تعاليت» .
در اين دعا عرضه ميداري «خدايا! مرا در ميان كساني كه هدايت ميكني هدايت نما و در ميان افرادي كه عافيت ميبخشي، عافيت بخش و در ميان اشخاصي كه دوست ميگيري دوست گير و در آنچه ميبخشي برايم بركت قرار ده، و از بدي آنچه حتم كردي نگهدار؛ زيرا تو حتم ميكني و محكوم كسي نيستي. براستي كسي كه تو عزيزش كردي، خوار نميگردد. پروردگارا! تو منزه و بلند مرتبهاي».
و در تعقيبات دارد: خدايا آنچه را كه در اين هنگام صبح و در چنين روزي، از آسمان به زمين فرو ميفرستي براي دوستانت، بركت و براي دشمنانت، عذاب قرار ده .
در اينجا خوب است كه توجه خوانندگان محترم را به يك نكته تاريخي كه روشنگر يك نمونه از بركت وجود نازنين رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ است جلب نمايم:
شيعه و سني از جابر نقل كردهاند كه: در روزهاي واقعه خندق، رسول اكرم ـ (صلي الله عليه و آله) ـ را ديدم كه خوابيده و از گرسنگي، سنگي بر شكم مبارك بسته است «وقد شد علي بطنه الحجر» من به خانه رفتم ـ در خانه گوسفندي با يك صاع جو داشتم ـ و به زن خود گفتم: من حضرت را چنان ديدم، اين گوسفند را با آن يك صاع جو ترتيب ده تا آن بزرگوار را دعوت كنم. زن گفت: اول نزد حضرت برو و رخصت بگير! اگر قول داد، خبر ده تا تهيه مهماني را ببينم.
جابر گويد: خدمت آن سرور عالميان رسيدم و عرضه داشتم: تقاضا دارم امروز چاشت خود را در منزل ما صرف كنيد. فرمود: در خانه چه داري؟ گفتم يك گوسفند و يك من جو، فرمود: با هر كه خواهم بيايم؛ يا تنها؟ (جابر گويد) نخواستم بگويم تنها، گفتم با هر كه خواهي؛ من گمان كردم كه اگر با خود همراه بياورد، فقط علي ـ عليه السلام ـ را همراه خود ميآورد.
به خانه برگشستم و به زن خود گفتم: تو جو را درست كن تا من گوسفند را ترتيب دهم. گوشت را تكه تكه كردم و در ديگ افكندم و آب و نمك در آن ريختم و پختم. آنگاه به خدمت حضرت مراجعت كردم و عرضه داشتم يا رسول الله (صلي الله عليه و آله) طعام آماده است. حضرت كنار خندق ايستاد و به آواز بلند ندا كرد: اي گروه مسلمانان! دعوت جابر را اجابت نمائيد (بنابر روايتي، آن جمعيت هفتصد و به روايت ديگر، هشتصد نفر بودهاند و هزار نفر هم گفته شده است).
جابر مضطربانه و وحشت زده به خانه برگشت و به زن خود جريان را گفت. زن پرسيد: آيا به حضرت گفتي كه در خانه چه داريم؟
جابر گويد: گفتم آري! زن گفت: باكي نيست، او خود بهتر ميداند. آن زن از من داناتر بود.
حضرت با جمعيت آمدند، وقتي به منزل رسيدند، فرمود: شما در بيرون خانه بنشينيد! خود و علي (عليهما السلام) داخل خانه شدند، و در بعضي از روايت دارد كه همه داخل شدند، حضرت به ديوارها اشاره ميفرمود، ديوارها عقبتر ميرفت و خانه وسيع ميشد، تا همه را جا گرفت؛ سپس حضرت بالاي تنور آمد و آب دهان مبارك را در تنور انداخت و در ديگ را گشود و در ديگ نظر انداخت و به زن جابر فرمود: نانها را از تنور بكن و يك يك به من ده.
(جابر گويد) زن نانها را كند و به حضرت تسليم نمود. آن بزرگوار ميگرفت و با علي (عليه السلام) در ميان كاسه تريد ميكردند. وقتي پر ميشد، ميفرمود: اي جابر يك ذراع (شانه) گوسفند را با آب گوشت را با آب گوشت بياور! آوردم و حضرت بر روي تريد ريختند و ده نفر از صحابه را طلبيد، خوردند تا سير شدند.
بار ديگر كاسه را پر از تريد كرد و ذراع ديگر طلبيد، ده نفر خوردند. مرتبه سوم اين عمل تكرار شد. در مرتبه چهارم كه حضرت ذراع طلبيد، گفتم: يا رسول الله! گوسفند بيشتر از دو ذراع ندارد، من تا به حال سه ذراع آوردم. حضرت فرمود: اگر ساكت ميشدي همه از ذراع اين گوسفند ميخوردند پس به همين طريق ده نفر ده نفر ميطلبيد تا همه سير شدند.
آنگاه فرمود: اي جابر! بيا تا با تو هم غذا شويم. من به همراهي آن دو بزرگوار غذا خورده و سپس بيرون آمديم و تنور و ديگ به حال خود باقي بود و هيچ كم نشده بود و بعد چندين روز از آن غذا خورديم .
و اما بركت ماه رمضان از خطبه غرّاي سرور جهانيان پيامبر بزرگ اسلام روشن گرديد، ولي براي اطلاع بيشتر به روايتي كه صدوق (رضوان الله عليه) كه يكي از اعاظم دين و از استوانههاي بزرگ جهان اسلام و از اسطورههاي تاريخ بشر است از سعيد بن جبير نقل فرموده ميپردازيم.
سعيد ميگويد: از ابن عباس پرسيدم براي كسي كه ماه رمضان را روزه بدارد و حق آن را بشناسد چه پاداشي مقرر شده است؟
ابن عباس گفت: آماده شو! تا تو را خبر دهم به آنچه گوشهاي تو نشنيده و به دل تو خطور نكرده، و جدا آماده باش! حواست پيش من باشد؛ چون آنچه من اراده كردمام علم اولين و آخرين است (البته چنين ادعايي به حساب شاگردي رسول خدا و اينكه اين گفتار گفتار اوست، ميباشد كه از عبارت بعدي روشن خواهد شد).
سعيد گويد: من از نزد او خارج شدم و خود را براي شنيدن گفتار او آماده ساختم فردا صبح زود كه مقارن سفيده صبح بود، به سوي او روانه شدم. پس از انجام نماز صبح حديث روز گذشته را يادآوري كردم.
ابن عباس صورت خود را به جانب من كرد و گفت: آنچه را كه من ميگويم:، بشنو، من از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود:
اگر بدانيد براي شما در ماه رمضان چيست، هر آينه خدا را زياد شكر خواهيد كرد.
هنگامي كه شب اول فرا ميرسد، خداوند بزرگ همه گناهان امتم را ميآمرزد چه گناهان پنهاني و چه آشكارا، و براي شما دو هزار درجه بلند ميكند و پنجاه شهر بنا مينمايد.
در روز دوم، به هر گامي كه شما در آن روز بر ميداريد، عبادت يك سال و پاداش يك پيغمبر مينويسد و براي شما، روزه يك سال نوشته ميشود.
و در روز سوم، به عدد هر موي كه در بدنهاي شماست، بارگاهي در فردوس از در سفيد مرحمت ميكند كه در بالاي آن، دوازده هزار خانه از نور و در پائين آن، دوازده هزار خانه كه در هر خانه هزار تخت، بر روي هر تختي حوريههايي است و بر شما در هر روزي، هزار فرشته در آيد كه با هر يك هديهاي است. و در روز چهارم، در «بهشت خلد» هفتاد هزار قصر به شما عطا ميفرمايد كه در هر قصري هفتاد هزار خانه، در هر خانهاي پنجاه هزار تخت، بر هر تختي حوريههايي است كه در نزد آنها، هزار كنيز مقنعه زده هست كه هر كدام از آنها، از دنيا و آنچه در آن است، بهتر ميباشد.
و در روز پنجم، خداوند در «جنة الماوي» هزار هزار شهر مرحمت ميكند كه در هر شهري هفتاد هزار خانه، در هر خانهاي هفتاد هزار سفره، در هر سفرهاي هفتاد هزار ظرف و در هر ظرفي شصت هزار رنگ از غذا است كه به يكديگر شبيه نيستند.
در روز ششم، خداوند «در دار السلام» صد هزار شهر مرحمت ميكند كه در هر شهري صد هزار خانه، در هر خانهاي صد هزار اطاق، در هر اطاقي صد هزار تخت از طلا، طول هر تختي هزار ذراع (500) است بر تختي همسري از حور العين نشسته است كه سي هزار روپوش بر تن دارد كه با در و ياقوت بافته شدهاند كه هر يك از آنها را صد كنيز بر ميدارد.
روز هفتم، خداوند در «جنة النعيم» پاداش چهل هزار شهيد و چهل هزار صديق مرحمت ميكند.
روز هشتم، خداي بزرگ، عمل شصت هزار عابد و شصت هزار زاهد عطا كند.
روز نهم، خداوند بزرگ پاداش هزار عالم و هزار اعتكاف كننده و هزار پيكار كننده مرحمت كند.
روز دهم، خداوند بزرگ پاداش بر آوردن هفتاد هزار حاجت مرحمت نموده، براي شما خورشيد، ماه، ستارگان، جنبدگان، پرندگان، درندگان، هر سنگ و كلوخ و خشك و تري، ماهيان در درياها و برگها بر درختان طلب آمرزش كنند.
روز يازدهم، خداوند بزرگ براي شما ثواب چهارده حج و عمره كه در هر حجي با پيامبري از پيغمبران و هر عمرهاي با صديق يا شهيدي به جاي آورده شده باشد، مقرر فرموده.
روز دوازدهم، خداوند بزرگ بديهاي شما را به خوبيها مبدل ميسازد و حسنات شما را چندين برابر قرار داده و براي شما به هر حسنهاي هزار هزار حسنه مينويسد.
روز سيزدهم، خداوند بزرگ براي شما مثل عبادت اهل مكه و مدينه مينويسد و به اندازه هر سنگ و كلوخي كه ما بين مكه و مدينه است شفاعت مرحمت ميفرمايد.
روز چهاردهم، گويا شما آدم و نوح و بعد از آنها ابراهيم و موسي و بعد از آنها داوود و سليمان را ملاقات نمودهايد و گويا با هر پيغمبري دويست سال عبادت كردهايد.
روز پانزدهم، خداوند بزرگ حاجتهايي از حاجتهاي دنيا و آخرت شما را بر ميآورد و آنچه را كه با ايوب (عليه السلام) مرحمت كرده، به شما عطا فرمايد و براي شما، حمله عرش طلب آمرزش مينمايند و خداوند بزرگ در روز قيامت چهل نور مرحمت كند ده تاي آن در طرف چپ و ده تاي آن در جلو و ده تا در پشت شما.
روز شانزدهم، زماني كه از قبر خارج شديد خداوند به شما شصت حله براي پوشش و شصت شتر براي سواري عطا كند و ابري را فرستد كه از گرما و حرارت آن روز، شما را سايه افكند.
روز هفدهم، خداي بزرگ ميفرمايد: به راستي كه من آنها را با پدرانشان آمرزيدم و سختيهاي روز قيامت را از آنها برداشتم.
روز هجدهم، خداوند بزرگ و جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و حمله عرش و كروبين را امر فرمايد كه تا سال آينده براي امت محمد (صلي الله عليه و آله) طلب مغفرت نمايند و خداوند بزرگ در روز قيامت ثواب بدريين (رزمندگان جنگ بدر) را به شما مرحمت كند.
روز نوزدهم، هيچ فرشتهاي در آسمانها و زمين باقي نميماند مگر آنكه هر روز از خداي خود باري زيارت قبرهاي شما اجازه ميگيرند و با هر فرشتهاي هديهاي و نوشابهاي هست.
پس زماني كه روز بيستم فرا رسد، خداوند بزرگ به سوي شما هفتاد هزار فرشته برانگيزد كه شما را از هر شيطان رانده شده نگهداري كند و براي شما به اندازه هر روزي كه روزه گرفتهايد، روزه صد سال بنويسد و ميان شما و آتش، گودالي قرار ميدهد و به شما ثواب كسي كه تورات و انجيل و زبور و فرقان را قرائت كرده، مرحمت مينمايد و به اندازه هر پري از جبرئيل، عبادت يك سال مينويسد و پاداش تسبيح عرش و كرسي عطا ميكند و به هر آيه از قرآن هزار حور به نكاح شما در ميآورد.
روز بيست و يكم، خداوند قبر را بر شما به مقدار هزار فرسخ وسيع مينمايد، از شما تاريكي و وحشت را بر ميدارد، قبرهاي شما را چون قبور شهداء قرار ميدهد و صورتهاي شما را به مانند صورت يوسف فرزند يعقوب در ميآورد.
روز بيست و دوم، خداوند بزرگ، ملك الموت را آنچنان كه به سوي انبياء ميفرستد، به سوي شما بر ميانگيزد و از شما ترس و هراس منكر و نكير را بر طرف ميسازد و غصه دنيا و عذاب آخرت را از شما دور ميسازد.
روز بيست و سوم، شما بر روي صراط با پيغمبران و صديقين و شهداء عبور خواهيد نمود و گويا شما هر يتيمي از امت مرا، سير نموده و هر عرياني از امتم را پوشانيدهايد.
روز بيست و چهارم، شما از دنيا نميرويد مگر آنكه هر فردي از شما جاي خود را نسبت به كل بهشت ميبيند و هر فردي هزار ثواب مريض و هزار غريب كه به خاطر طاعت خداي بزرگ از (ديار خود) خارج شده باشند داده ميشود و به شما ثواب آزاد كردن هزار بنده از فرزندان اسماعيل را ميدهد.
روز بيست و پنجم، خداوند بزرگ براي شما در زير عرش هزار بارگاه سبز كه بر سر هر بارگاه، سايباني بزرگ از نور هست، بنا كند در آن هنگام خداي تبارك و تعالي گويد:
اي امت محمد! منم پروردگار شما و شما بندگان من و كنيزان منيد، در اين گنبدها در سايه عرش من قرار گيريد و بخوريد و بياشاميد، نوش جانتان! پس بر شما ترسي نيست و غمگين نخواهيد بود.
اي امت محمد سوگند به عزت و جلالم، هر آينه شما را به سوي بهشت آنچنان گسيل ميدارم كه اولين و آخرين، از شما در شگفت آيند. بر سر هر يك شما به هزار تاج از نور قرار داده، و بر شتري كه از نور آفريده شده سوار كنم كه زمام آن از نور است و آن زمام، هزار حلقه از طلا دارد كه در هر حلقهاي فرشتهاي از فرشتگان كه نيزهاي از نور در دست دارد، قيام كننده (يعني آماده براي هر نوع خدمت) تا (آن شخص از امت پيامبر) بدون حساب داخل بهشت گردد.
و چون روز بيست و ششم، فرا رسد، خداوند با رحمت به سوي شما نظر كند، پس همه گناهانتان ـ به غير از خونريزي و حقوق مالي مردم بر شما ـ را ميآمرزد و خانه شما را از غيبت و دروغ و بهتان، هر روزي هفتاد مرتبه پاك سازد.
روز بيست و هفتم، پس گويا شما هر مؤمن و مؤمنهاي را ياري نموده، و هفتاد هزار برهنه را پوشانيده، هزار پيكار كننده را خدمت كرده و هر كتابي كه خداي بزرگ بر پيغمبرانش نازل فرموده قرائت كردهايد.
روز بيست و هشتم، خداوند بزرگ در «جنة الخلد» صد هزار شهر از نور قرار ميدهد و در «جنة المأوي» صد هزار قصر از نقره عطا ميفرمايد و در «جنة الفردوس» صد هزار شهر كه در هر شهري هزار اطاق است، مقرر مينمايد و در «جنة الجلال» صد هزار منبر از مشك، درون هر منبر هزار خانه از زعفران، در هر خانه هزار تخت از در و ياقوت كه بر هر تختي همسري از حور العين هست، مرحمت فرمايد.
چون بيست و نهم فرا رسد، خداوند بزرگ هزار هزار محله، درون هر محلهاي بارگاهي سفيد (نوراني)، در هر بارگاه تختي از كافور سفيد، بر روي آن هزار فرش از سندس سبز، روي هر فرشي زني بسيار زيبا و چشم مشكي كه هفتاد هزار حله بر تن داشته، بر سرش هشتاد هزار روپوش قرار داشته كه هر روپوشي با در و ياقوت آراسته شده باشد، عطا فرمايد.
پس چون روزسيام تمام شود، خداوند بزرگ به هر روزي كه بر شما گذشته، ثواب هزار شهيد و هزار صديق، دهد و عبادت پنجاه سال و روزه دو هزار روز بنويسد و براي شما به عدد آنچه رود نيل ميروياند، درجه بالا ميبرد و برائت (بيزاري) از آتش و جواز عبور بر صراط و امان از عذاب، مقرر فرمايد.
و براي بهشت دري است كه به آن «ريان» گفته ميشود آن در تا روز قيامت باز نخواهد شد، آنگاه از براي مردان و زنان روزه دار امت محمد (صلي الله عليه و آله) گشوده خواهد گرديد. سپس رضوان كه ـ خازن بهشت است ـ ندا ميكند: «يا امة محمد هلموا الي الريان»: اي امت محمد! «به سوي ريان بشتابيد» سپس امت پيامبر (صلي الله عليه و آله) از اين در وارد بهشت خواهند شد.
پس هر كه در ماه رمضان آمرزيده نشود، در چه ماهي آمرزيده خواهد شد؟ «ولا حول ولا قوة الا بالله» خداوند ما را بس و خوب وكيلي است .
در اعمال ماه مبارك رمضان كه در كتابهاي دعا وارد شده و مخصوصا در كتاب مفاتيح الجنان ذكر شده كه غالبا در هر خانهاي موجود ميباشد كه اعمال ماه را در چهار قسم آورده است.
قسم اول: دعاهايي كه در شب و روز خوانده ميشود.
روي السيد بن طاووس رحمة الله عن الصادق و الكاظم (عليهما السلام) قالا: در ماه مبارك رمضان از اولين روز تا آخرين روز بعد از هر نماز ميگويد: اللهم ارزقني حجّ بيتك الحرام في عام هذا و في كل عام... الي آخر الدعاء.
و بعد از هر نماز دعا ميكني و ميگويي:
يا علي و يا عظيم يا غفور و يا رحيم انت الرب العظيم الذي ليس كمثله شيءٌ الي آخر الدعاء.
و روايت كرده كفعمي در مصباح و در بلد الامين چنانچه شيخ شهيد در مجموعات خود از پيامبر روايت كرده:
انّه قال: من دعا بهذا الدعاء في رمضان بعد كل فريضة غفر الله له ذنوبه الي يوم القيامة.
همانا پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمودهاند: كسي كه بخواند اين دعا را در ماه مبارك رمضان بعد از هر نماز، خداوند گناهان او را تا روز قيامت مورد بخشايش قرار ميدهد.
اللهم ادخل علي اهل القبور السرور اللهم اغن كل فقير الي آخر الدعاء.
قسم دوم: آنچه كه مستحب است انجام آن در شبهاي ماه رمضان.
دعاي افتتاح
قسم سوم:
در اعمال سحرهاي ماه مبارك رمضان: و اين اعمال چند تاست كه مهمترين آن همان دعاي ابن حمزه ثمالي ميباشد.
و اعمال شبهاي قدر (نوزدهم و 21 و 23) ميباشد كه ثواب آن بسيار از شبهاي ديگر ميباشد. ص 280 ـ 290.
براي آگاهي و اطلاع بيشتر به اين كتب 1ـ اقبال الاعمال (سيد بن طاووس) 2ـ مصباح (كفعمي) 3ـ مصباح المجتهد (شيخ طوسي) 4ـ مزار (شهيد اول) 5ـ زاد المعاد (مجلسي) رجوع شود.
فريضه روزه و فوائد و اثرات آن
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.
(آن چند روز معدود) ماه رمضان است كه قرآن براي راهنمائي مردم و نشانههاي هدايت و فرق ميان حق و باطل در آن نازل شده پس آن كس كه در ماه رمضان در حضر باشد روزه بدارد، و آن كس كه بيمار يا در سفر باشد روزهاي ديگري را به جاي آن روزه بگيرد، خداوند راحتي شما را ميخواهد نه زحمت، هدف اين است كه اين روزها را تكميل كنيد، و خدا را بر اينكه شما را هدايت كرده بزرگ بشمريد و شايد شكرگزاري كنيد.
روزه سرچشمه تقوا
به دنبال چند حكم مهم اسلامي كه در آيات پيشين گذشت در آيات مورد بحث به بيان يكي ديگر از اين احكام كه از مهمترين عبادات محسوب ميشود ميپردازد و آن روزه است، و با همان لحن تأكيد آميز گذشته ميگويد: «اي كساني كه ايمان آوردهايد روزه بر شما نوشته شده است آنگونه كه بر امتهائي كه قبل از شما بودند نوشته شده بود. (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ).
و بلافاصله فلسفه اين عبادت انسانساز و تربيتآفرين را در يك جمله كوتاه اما بسيار پر محتوا چنين بيان ميكند: «شايد پرهيزگار شويد» (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ).
آري روزه چنانكه شرح آن خواهد آمد عامل مؤثري است براي پرورش روح تقوا و پرهيزگاري در تمام زمينهها و همه ابعاد.
از آنجا كه انجام اين عبادت با محروميت از لذائذ مادي و مشكلاتي ـ مخصوصا در فصل تابستان ـ همراه است تعبيرات مختلفي در آيه فوق به كار رفته كه روح انسان را براي پذيرش اين حكم آماده سازد.
نخست با خطاب يا ايها الذين آمنوا: اي مؤمنان!
سپس بيان اين حقيقت كه روزه اختصاص به شما ندارد، بلكه در امتهاي پيشين نيز بوده است.
و سر انجام بيان فلسفه آن و اينكه اثرات پر بار اين فريضه الهي صد در صد عائد خود شما ميشود، آن را يك موضوع دوست داشتني و گوارا ميسازد.
در حديثي از امام صادق نقل شد كه فرمود: لذة ما في النداء از ال تعب العبادة والعناء!: «لذت خطاب «يا ايها الذين آمنوا» آنچنان است كه سختي و مشقت اين عبادت را از بين برده است»! .
در آيه بعد براي اينكه باز از سنگيني روزه كاسته شود چند دستور ديگر را در اين زمينه بيان ميفرمايد نخست ميگويد:
«چند روز معدودي را بايد روزه بداريد» (اياما معدودات).
چنان نيست كه مجبور باشيد تما سال يا قسمت مهمي از آن را روزه بگيريد بلكه روزه تنها بخش كوچكي از آن را اشغال ميكند.
ديگر اينكه: «كساني كه از شما بيمار يا مسافر باشند و روزه گرفتن براي آنها مشقت داشته باشد از اين حكم معافند و بايد روزهاي ديگري را به جاي آن روزه بگيرند» (فمن كان منكم مريضا او علي سفر فعدة من ايام اخر).
سوم «كساني كه با نهايت زحمت بايد روزه بگيرند (مانند پير مردان و پير زنان و بيماران مزمن كه بهبودي براي آنها نيست) لازم نيست مطلقا روزه بگيرند، بلكه بايد به جاي آن كفاره بدهند، مسكيني را اطعام كند» (و علي الذين يطيقونه طعام مسكين).
«و آن كس كه مايل باشد بيش از اين در راه خدا اطعام كنند براي او بهتر است» (فمن تطوع خيرا فهو خير له).
و بالاخره در پايان آيه اين واقعيت را بازگو ميكند كه «روزه گرفتن براي شما بهتر است اگر بدانيد» (وان تصوموا خير لكم انك كنتم تعلمون).
گرچه بعضي خواستهاند اين جمله را دليل بر اين بگيرند كه روزه در آغاز تشريع، واجب تخييري بوده و مسلمانان ميتوانستند روزه بگيرند يا به جاي آن «فديه» بدهند تا تدريجا به روزه گرفتن عادت كنند و بعد اين حكم نسخ شده و صورت وجوب عيني پيدا كرده است.
ولي ظاهر اين است كه اين جمله تأكيد ديگري بر فلسفه روزه است، و اينكه اين عبادت ـ همانند سائر عبادت ـ چيزي بر جاه و جلال خدا نميافزايد بلكه تمام سود و فائده آن عائد عبادت كنندگان ميشود.
شاهد اين سخن تعبيرهاي مشابه آن است كه در آيات ديگر قرآن به چشم ميخورد، مانند ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون كه بعد از حكم وجوب نماز جمعه ذكر شده است (سوره جمعه آيه 9).
و در آيه 16 سوره عنكبوب ميخوانيم: وابراهيم اذ قال لقومه اعبدوالله واتقوه ذلك خير لكم ان كنتم تعلمون: «او به بت پرستان گفت: خدا را پرستش كنيد و از او بپرهيزيد، اين براي شما بهتر است اگر بدانيد».
و به اين ترتيب روشن ميشود كه جمله «ان تصوموا خير لكم» خطاب به همه روزه داران است نه گروه خاصي از آنها.
آخرين آيه مورد بحث زمان روزه و قسمتي از احكام و فلسفههاي آن را شرح ميدهد نخست ميگويد: «آن چند روز معدود را كه بايد روزه بداريد ماه رمضان است» (شهر رمضان).
«همان ماهي كه قرآن در آن نازل شده» (الذي انزل فيه القرآن).
همان قرآني كه مايه هدايت مردم، و داراي نشانههاي هدايت، و معيارهاي سنجش حق و باطل است» (هدي للناس و بينات من الهدي و الفرقان).
سپس بار ديگر حكم مسافران و بيماران را به عنوان تأكيد بازگو كرده ميگويد: «كساني كه در ماه رمضان در حضر باشند بايد روزه بگيرند، اما آنها كه بيمار يا مسافرند روزهاي ديگري را به جاي آن روزه ميگيرند» (فمن شهد منكم الشهر فليصمه ومن كان مريضا او علي سفر فعدة من ايام اخر).
تكرار حكم مسافر و بيمار در اين آيه و آيه قبل ممكن است از اين نظر باشد كه بعضي به گمان اينكه خوردن روزه مطلقا كار خوب نيست به هنگام بيماري و سفر اصرار داشته باشند روزه بگيرند، لذا قرآن با تكرار اين حكم ميخواهد به مسلمانان بفهماند همانگونه كه روزه گرفتن براي افراد سالم يك فريضه الهي است افطار كردن هم براي بيماران و مسافران يك فرمان الهي ميباشد كه مخالفت با آن گناه است.
در قسمت آخر آيه بار ديگر به فلسفه تشريع روزه پرداخته ميگويد: «خداوند راحتي شما را ميخواهد و زحمت شما را نميخواهد» (يريد الله بكم اليسر ولا يريد بكم العسر).
اشاره به اينكه روزه داشتن گرچه در ظاهر يك نوع سختگيري و محدوديت است اما سرانجامش راحتي و آسايش انسان ميباشد، هم از نظر معنوي و هم از لحاظ مادي (چنانكه در بحث فلسفه روزه خواهد آمد).
اين جمله ممكن است به اين نكته نيز اشاره باشد كه فرمانهاي الهي مانند فرمان حاكمان ستمگر نيست، بلكه در مواردي كه انجام آن مشقت شديد داشته باشد وظيفه آسانتري قائل ميشود، لذا حكم روزه را با تمام اهميتي كه دارد از بيماران و مسافران و افراد ناتوان برداشته است.
سپس اضافه ميكند: «هدف آن است كه شما تعداد اين روزها را كامل كنيد» (ولتكملوا العدة).
يعني بر هر انسان سالمي لازم است در سال يك ماه روزه بدارد، چرا كه براي پرورش جسم و جان او لازم است، به همين دليل اگر ماه رمضان بيمار يا در سفر بوديد بايد به تعداد ايام روزه را قضا كنيد تا عدد مزبور كامل گردد، حتي زنان حائض كه از قضاي نماز معافند از قضاي روزه معاف نيستند.
و در آخرين جمله ميفرمايد: «تا خدا را به خاطر اينكه شما را هدايت كرده بزرگ بشمريد، و شايد شكر نعمتهاي او را بگذاريد» (ولتكبروا الله علي ما هداكم و لعلكم تشكرون).
آري شما بايد به خاطر آنهمه هدايتها در مقام تعظيم پروردگار برآئيد، و در مقابل آنهمه نعمتها كه به شما بخشيده شكرگزاري كنيد.
قابل توجه اينكه مسأله شكرگزاري را با كلمه «لعل» آورده است، ولي مسأله بزرگداشت پروردگار را به طور قاطع ذكر كرده،اين تفاوت تعبير ممكن است به خاطر اين باشد كه انجام اين عبادت (روزه) به هر حال تعظيم مقام پروردگار است، اما شكر كه همان صرف كردن نعمتها در جاي خود و بهره گيري از آثار و فلسفههاي عملي روزه است شرائطي دارد كه تا آن شرائط حاصل نشود انجام نميگيرد، و مهمترين آن شرائط اخلاص كامل و شناخت حقيقت روزه و آگاهي از فلسفههاي آن است.
نكتهها:
1ـ اثرات تربيتي، اجتماعي، و بهداشتي روزه
روزه ابعاد گوناگوني دارد، و آثار فراواني از نظر مادي و معنوي در وجود انسان ميگذارد، كه از همه مهمتر «بعد اخلاقي» و فلسفه تربيتي آن است.
از فوائد مهم روزه اين است كه روح انسان را «تلطيف» و اراده انسان را «قوي»، و غرائز او را «تعديل» ميكند.
روزه دار بايد در حال روزه با وجود گرسنگي و تشنگي از غذا و آب و همچنين لذات جنسي چشم بپوشد، و عملا ثابت كند كه او همچون حيوان در بند اصطبل و علف نيست، او ميتواند زمان نفس سركش را به دست گيرد، و بر هوسها و شهوات خود مسلط گردد.
در حقيقت بزرگترين فلسفه روزه همين اثر روحاني و معنوي آن است، انساني كه انواع غذاها و نوشابهها در اختيار دارد و هر لحظه تشنه و گرسنه شد به سراغ آن ميرود، همانند درختاني است كه در پناه ديوارها باغ بر لب نهرها ميرويند، اين درختان ناز پرورده، بسيار كم مقاومت و كم دوامند، اگر چند روزي آب از پاي آنها قطع شود پژمرده ميشوند، و ميخشكند.
اما درختاني كه از لابلاي صخرهها در دل كوهها و بيابانها ميرويند و نوازشگر شاخههايشان از همان طفوليت طوفانهاي سخت، و آفتاب سوزان، و سرماي زمستان است، و با انواع محروميتها دست به گريبانند، محكم و با دوام و پر استقامت و سختكوش و سخت جانند!
روزه نيز با روح و جان انسان همين عمل را انجام ميدهد و با محدوديتهاي موقت به او مقاومت و قدرت اراده و توان مبارزه با حوادث سخت ميبخشد، و چون غرائز سركش را كنترل ميكند بر قلب انسان نور و صفا ميپاشد.
خلاصه روزه انسان را از عالم حيوانيت ترقي داده و به جان فرشتگان صعود ميدهد، جمله لعلكم تتقون (باشد كه پرهيزگار شويد) اشاره به همه اين حقايق است.
و نيز حديث معروف الصوم جنة من النار: «روزه سپري است در برابر آتش دوزخ» اشاره به همين است
در حديث ديگري از علي (عليه السلام) ميخوانيم كه از پيامبر (صلي الله عليه و آله) پرسيدند: چه كنيم كه شيطان از ما دور شود؟ فرمود: «الصوم يسود وجهه، والصدقة تكسر ظهره، والحب في الله والمواظبة علي العمل الصالح يقطع دابره، والاستغفار يقطع وتينه؛ روزه روي شيطان را سياه ميكند، و انفاق در راه خدا پشت او را ميشكند، و دوست داشتن به خاطر خدا، و مواظبت بر عمل صالح دنباله او را قطع ميكند، و استغفار رگ قلب او را ميبرد»! .
در نهج البلاغه به هنگامي كه اميرمؤمنان علي (عليه السلام) فلسفه عبادات را بيان ميكند به روزه كه ميرسد چنين ميفرمايد: «والصيام ابتلاء لاخلاص الخلق: خداوند روزه را از اين جهت تشريع فرموده كه روح اخلاص در مردم پرورش يابد»! .
و نيز در حديث ديگري از پيامبر (صلي الله عليه و آله) ميخوانيم: «ان للجنة بابا يدعي الريان لا يدخل فيها الا الصائمون؛ بهشت دري دارد به نام «ريان» (سيراب شده) كه تنها روزه داران از آن وارد ميشوند».
مرحوم صدوق در «معاني الاخبار» در شرح اين حديث مينويسد انتخاب اين نام براي اين در بهشت به خاطر آن است كه بيشترين زحمت روزه دار از ناحيه عطش است، هنگامي كه روزه داران از اين در وارد ميشوند چنان سيراب ميگردند كه بعد از آن هرگز تشنه نخواهند شد» .
اثر اجتماعي روزه بر كسي پوشيده نيست. روزه يك درس مساوات و برابري در ميان افراد اجتماع است، با انجام اين دستور مذهبي، افراد متمكن هم وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طور محسوس در مييابند، و هم با صرفه جوئي در غذاي شبانه روزي خود ميتوانند به كمك آنها بشتابند.
البته ممكن است با توصيف حال گرسنگان و محرومان، سيران را متوجه حال گرسنگان ساخت، ولي اگر اين مسأله جنبه حس و عيني به خود بگيرد اثر ديگري دارد، روزه به اين موضوع مهم اجتماعي رنگ حسي ميدهد، لذا در حديث معروفي از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه «هشام بن حكم» از علت تشريع روزه پرسيد، امام (عليه السلام) فرمود: «روزه به اين دليل واجب شده است كه ميان فقير و غني مساوات برقرار گردد، و اين به خاطر آن است كه غني طعم گرسنگي را بچشد و نسبت به فقير اداي حق كند، چرا كه اغنياء معمولا هر چه را بخواهند براي آنها فراهم است، خدا ميخواهد ميان بندگان خود مساوات باشد، و طعم گرسنگي و درد و رنج را به اغنياء بچشاند تا به ضعيفان و گرسنگان رحم كنند» .
راستي اگر كشورهاي ثروتمند جهان چند روز را در سال روزه بدارند و طعم گرسنگي را بچشند باز هم اين همه گرسنه در جهان وجود خواهد داشت؟!
اثر بهداشتي و درماني روزه
در طب امروز و همچنين طب قديم، اثر معجزآساي «امساك» در درمان انواع بيماريها به ثبوت رسيده و قابل انكار نيست، كمتر طبيبي است كه در نوشتههاي خود اشارهاي به اين حقيقت نكرده باشد، زيرا ميدانيم عامل بسياري از بيماريها زياده روي در خوردن غذاهاي مختلف است، چون مواد اضافي، جذب شده به صورت چربيهاي مزاحم در نقاط مختلف بدن، يا چربي و قند اضافي در خون باقي ميماند، اين مواد اضافي در لابلاي عضلات بدن در واقع لجنزارهاي متعفني براي پرورش انواع ميكروبهاي بيماريهاي عفوني است، و در اين حال بهترين راه براي مبارزه با اين بيماريها نابود كردن اين لجنزارها از طريق امساك و روزه است!.
روزه زبالهها و مواد اضافي و جذب نشده بدن را ميسوازند، و در واقع بدن را «خانه تكاني» ميكند.
به علاوه يك نوع استراحت قابل ملاحظه براي دستگاههاي گوارشي و عامل مؤثري براي سرويس كردن آنها است، و با توجه به اينكه اين دستگاه از حساسترين دستگاههاي بدن است و در تمام سال به طور دائم مشغول كار است، اين استراحت براي آنها نهايت لزوم را دارد.
بديهي است شخص روزه دار طبق دستور اسلام به هنگام «افطار» و «سحور» نبايد در غذا افراط و زياده روي كند، تا از اين اثر بهداشتي نتيجه كامل بگيرد، در غير اين صورت ممكن است نتيجه بر عكس شود.
«الكسي سوفورين» دانشمند روسي در كتاب خود مينويسد:
«درمان از طريق روزه فائده ويژهاي براي درمان كم خوني، ضعف رودهها التهاب بسيط و مزمن، دمهاي خارجي و داخلي، سل، اسكليروز، روماتيسم، نقرس، استسفتاء، نور استني، عرق النساء، خراز (ريختگي پوست)، بيماريهاي چشم، مرض قند، بيماريهاي جلدي، بيماريهاي كليه، كبد و بيماريهاي ديگر دارد.
معالجه از طريق امساك اختصاص به بيماريهاي فوق ندارد، بلكه بيماريهائي كه مربوط به اصول جسم انسان است و با سلولهاي جسم آميخته شده همانند: سرطان سفليس، سل و طاعون را نيز شفا ميبخشد» .
در حديث معروفي پيغمبر (صلي الله عليه و آله) اسلام ميفرمايد: «صوموا تصحوا؛ روزه بگيريد تا سالم شويد» .
و در حديث معروف ديگر نيز از پيغمبر (صلي الله عليه و آله) رسيده است «المعدة بيت كل داء والحمية رأس كل دواء؛ معده خانه تمام دردها است و امساك بالاترين داروهاست»! (بحار الانوار: ج 14 قديم).
2ـ روزه در امتهاي پيشين
از تورات و انجيل فعلي نيز بر ميآيد كه روزه در ميان يهود و نصاري بوده و اقوام و ملل ديگر هنگام مواجه شدن با غم و اندوه روزه ميگرفتهاند، چنانكه در «قاموس كتاب مقدس» آمده است: «روزه كلية در تمام اوقات، در ميان هر طائفه و هر ملت و مذهب، در موقع ورود اندوه و زحمت غير مترقبه، معمول بوده است» .
و نيز از تورات بر ميآيد كه موسي (عليه السلام) چهل روز روزه داشته است چنانكه ميخوانيم: «هنگام بر آمدنم كه كوه كه لوحهاي سنگي يعني لوحهاي عهدي كه خداوند به شما بست بگيرم آنگاه در كوه چهل روز و چهل شب ماندم نه نان خوردم و نه آب نوشيدم» .
و همچنين به هنگام توبه و طلب خشنودي خداوند، يهود روزه ميگرفتند: «قوم يهود غالبا در موقعي كه فرصت يافته ميخواستند اظهار عجز و تواضع در حضور خدا نمايند روزه ميداشتند تا به گناهان خود اعتراف نموده به واسطه روزه و توبه، رضاي حضرت اقدس الهي را تحصيل نمايند» .
«روزه اعظم با كفاره، محتمل است كه فقط روزه يك روز ساليانه مخصوص بود كه در ميان طائفه يهود مرسوم بود. البته روزههاي موقتي ديگر نيز از براي يادگاري خرابي او رشليم و غيره ميداشتند» .
حضرت مسيح نيز چنانكه از «انجيل» استفاده ميشود چهل روز روزه داشته: «آنگاه عيسي از قوت روح به بيابان برده شد تا ابليس او را امتحان نمايد... پس چهل شبانه روز روزه داشته عاقبة الامر گرسنه گرديد» .
و نيز از انجيل «لوقا» بر ميآيد كه حواريون مسيح نيز روزه ميگرفتند .
باز در قاموس كتاب مقدس آمده است: «بنابراين حيات حواريون و مؤمنين ايام گذشته عمري مملو از انكار لذت و زحمات بيشمار و روزه داري بود» .
به اين ترتيب اگر قرآن ميگويد: «كما كتب علي الذين من قبلكم» (همانگونه كه بر پيشينيان نوشته شد) شواهد تاريخي فراواني دارد كه در منابع مذاب ديگر ـ حتي بعد از تحريف ـ به چشم ميخورد.
3ـ امتياز ماه مبارك رمضان
اينكه ماه رمضان براي روزه گرفتن انتخاب شده به خاطر اين است كه اين ماه بر ساير ماهها برتري دارد، در آيه مورد بحث نكته برتري آن چنين بيان شده كه قرآن كتاب هدايت و راهنماي بشر كه «فرقان» است يعني با دستورات و قوانين خود روشهاي صحيح را از ناصحيح جدا كرده و سعادت انسانها را تضمين نموده است در اين ماه نازل گرديده، و در روايات اسلامي نيز چنين آمده است كه همه كتابهاي بزرگ آسماني «تورات»، «انجيل»، «زبور»، «صحف»، و «قرآن» همه در اين ماه نازل شدهاند.
امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: «تورات» در ششم ماه مبارك رمضان و «انجيل» در دوازدهم و «زبور» در هيجدهم و «قرآن مجيد» در شب قدر نازل گرديده است .
به اين ترتيب ماه رمضان همواره ماه نزول كتابهاي بزرگ آسماني و ماه تعلم و تربيت بوده است چرا كه تربيت و پرورش بدون تعليم و آموزش صحيح ممكن نيست، برنامه تربيتي روزه نيز بايد با آگاهي هر چه بيشتر و عميقتر از تعليمات آسماني هماهنگ گردد، تا جسم و جان آدمي را از آلودگي گناه شستشو دهد.
در آخرين جمعه ماه شعبان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) براي آماده ساختن ياران خود جهت استقابل از ماه مبارك رمضان خطبهاي خواند و اهميت اين ماه را چنين گوشزد نمود:
«اي مردم! ماه خدا با بركت، آمرزش و رحمت به سوي شما رو ميآورد.
اين ماه بهترين ماههاست.
روزهاي آن برتر از روزهاي ديگر، و شبهاي آن بهترين شبهاست، لحظات و ساعات اين ماه بهترين ساعات است.
ماهي است كه به ميهماني خدا دعوت شدهايد و از كساني كه مورد اكرام خدا هستند ميباشيد.
نفسهاي شما همچون تسبيح، خوابتان چون عبادت، اعمالتان مقبول، و دعايتان مستجاب است.
بنابراين با نيتهاي خالص و دلهاي پاك از خداوند بخواهيد تا شما را در روزه داشتن و تلاوت قرآن در اين ماه توفيق دهد، چرا كه بدبخت كسي است كه از آمرزش الهي در ا ين ماه بزرگ محروم گردد.
با گرسنگي و تشنگي خويش در اين ماه به ياد گرسنگي و تشنگي رستاخيز باشيد، بر فقراء و بينوايان بخشش كنيد، پيران خويش را گرامي داريد، به خردسالان رحمت آوريد، پيوند خويشاوندي را محكم سازيد.
زبانهايتان را از گناه باز داريد، چشمان خويش را از آنچه نگاه كردنش حلال نيست بپوشانيد، گوشهاي خويش را از آنچه شنيدنش حرام است فرا گيريد بر يتيمان مردم شفقت و محبت كنيد، تا با يتيمان شما چنين كنند...».
4ـ قاعده لاحرج
در آيات فوق اشارهاي به اين نكته شده بود كه خدا بر شما آسان ميگيرد و نميخواهد به زحمت بيفتيد، مسلما اين اشاره در اينجا ناظر به مسأله روزه و فوائد آن و حكم مسافر و بيمار است، ولي با توجه به كلي بودن از آن يك قاعده عمومي نسبت به تمام احكام اسلامي استفاده ميشود و از مدارك قاعده معروف «لاحرج» است.
اين قاعده ميگويد: اساس قوانين اسلام بر سختگيري نيست، و اگر در جائي حكمي توليد مشقت شديد كند، موقتا برداشته ميشود، چنانكه فقها فرمودهاند «هرگاه وضو گرفتن يا ايستادن به هنگام نماز و مانند اينها انسان را شديدا به زحمت بيندازد، مبدل به تيمم و نماز نشسته ميشود».
در آيه 78 سوره حج نيز ميخوانيم: «هو اجتباكم وما جعل عليكم في الدين من حرج؛ او شما را برگزيد و در دين خود تكليف مشقتباري براي شما قرار نداد».
حديث معروف پيامبر (صلي الله عليه و آله): «بعثت علي الشريعة المسحة السهلة؛ من معبوث به آئين سهل و آساني شدهام». نيز اشاره به همين مطلب است.
فضيلت شب قدر و كيفيت نزول قرآن در آن شب
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ
شب قدر شب نزول قرآن!
از آيات قرآن به خوبي استفاده ميشود كه قرآن مجيد در ماه مبارك رمضان نازل شده است: «شهر رمضان الذي انزل في القرآن» (بقره: 185) و ظاهر اين تعبير آن است كه تمام قرآن در اين ماه نازل گرديد.
و در نخستين آيه سوره قدر ميافزايد: «ما آن را در شب قدر نازل كرديم» (انا انزلناه في ليلة القدر).
گرچه در اين آيه صريحا نام قرآن را ذكر نشده ولي مسلم است كه ضمير «انا انزلناه» به قرآن باز ميگردد و ابهام ظاهري آن براي بيان عظمت و اهميت آن است.
تعبير به انا انزلناه (ما آن را نازل كرديم) نيز اشاره ديگري به عظمت اين كتاب بزرگ آسماني است كه خداوند نزول آن را به خودش نسبت داده مخصوصا با صيغه متلكم مع الغير كه مفهوم جمعي دارد و دليل بر عظمت است.
نزول آيه در شب «قدر» همان شبي كه مقدارات و سرنوشت انسانها تعيين ميشود دليل ديگري بر سرنوشتساز بودن اين كتاب بزرگ آسماني است.
از ضميمه كردن اين آيه با آيه سوره بقره نتيجهگيري ميشود كه شب قدر در ماه مبارك رمضان است، اما كدام شب است؟ از قرآن چيزي در اين مورد استفاده نميشود، ولي روايات در اين باره بحث فراوان كردهاند كه در پايان تفسير اين سوره به خواست خدا در اين زمينه و مسائل ديگر سخن خواهيم گفت.
در اينجا سؤالي مطرح است و آن اينكه هم از نظر تاريخي و هم از نظر ارتباط محتواي قرآن با حوادث زندگي پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مسلم است كه اين كتاب آسماني به طور تدريجي و در طي 23 سال نازل گرديد، اين امر چگونه با آيات فوق كه ميگويد در ماه رمضان و شب قدر نازل شده است سازگار ميباشد؟
پاسخ اين سؤال ـ به گونهاي كه بسياري از محققان گفتهاند اين است كه قرآن داراي دو نزول بوده است.
نزول دفعي كه در يك شب تمام آن بر قلب پاك پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يا بيت المعمور يا از لوح محفوظ به آسمان دنيا نازل گرديد.
و نزول تدريجي كه در طول بيست و سه سال دوران نبوت انجام گرفت (شرح اين مطلب در ذيل آيه 3 سوره دخان جلد 21 تفسير نمونه صفحه 148 به بعد بيان كردهايم).
بعضي نيز گفتهاند آغاز نزول قرآن در ليلة القدر بوده نه تمام آن ولي اين بر خلاف ظاهر آيه است كه ميگويد ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم.
قابل توجه اينكه: درباره نازل شدن قرآن در بعضي از آيات تعبير به «انزل» و در بعضي تعبير به «تنزيل» شده است، و از پارهاي از متون لغت استفاده ميشود كه «تنزيل» معمولا در جائي گفته ميشود كه چيزي تدريجا نازل گردد، ولي «انزال» مفهوم وسيعتري دارد كه نزول دفعي را نيز شامل ميگردد اين تفاوت تعبير كه در آيات قرآن آمده ميتواند قرآن آمده ميتواند اشاره به دو نزول فوق باشد.
در آيه بعد براي بيان عظمت شب قدر ميفرمايد: «تو چه ميداني شب قدر چيست؟» (و ما ادراك ما ليلة القدر).
و بلافاصله ميگويد: «شب قدر شبي است كه از هزار ماه بهتر است» (ليلة القدر خير من الف شهر).
اين تعبير نشان ميدهد كه عظمت اين شب به قدري است كه حتي پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با آن علم وسيع و گستردهاش قبل از نزول اين آيات به آن واقف نبود.
ميدانيم هزار ماه بيش از هشتاد سال است، به راستي چه شب با عظمتي است كه به اندازه يك عمر طولاني پر بركت ارزش دارد.
در بعضي از تفاسير آمده است كه پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: «يكي از بني اسرائيل لباس جنگ در تن كرده بود و هزار ماه از تن بيرون نياورد و پيوسته مشغول (يا آماده) جهاد في سبيل الله بود، اصحاب و ياران تعجب كردند و آرزو داشتند چنان فضيلت و افتخاري براي آنها نيز ميسر ميشد، آيه فوق نازل گشت و بيان كرد كه «شب قدر هزار ماه برتر است» .
در حديث ديگري نيز آمده است كه پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از چهار نفر از بني اسرائيل كه هشتاد سال عبادت خدا را بدون عصيان انجام داده بودند سخن به ميان آورده، اصحاب آرزو كردند كه اي كاش آنها هم چنين توفيقي پيدا ميكردند آيه فوق در اين زمينه نازل شد .
در اينكه عدد هزار در اينجا براي «تعداد» است يا «تكثير»؟ بعضي گفتهاند: براي تكثير است، و ارزش شب قدر از هزاران ماه برتر ميباشد، ولي رواياتي كه در بالا نقل كرديم نشان ميدهد كه عدد مزبور براي تعداد است، و اصولا عدد هميشه براي تعداد است مگر اينكه قرينه روشني بر تكثير باشد.
سپس به توصيف بيشتري از آن شب بزرگ پرداخته، ميافزايد: فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان براي تقدير هر كار نازل ميشوند» (تنزل الملائكة والروح فيها باذن ربهم من كل امر).
با توجه به اينكه «تنزل» فعل مضارع است، و دلالت بر استمرار دارد (در اصل «تنزل» بوده) روشن ميشود كه شب قدر مخصوص به زمان پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و نزول قرآن مجيد نبوده، بلكه امري است مستمر و شبي است مداوم كه در همه سال تكرار ميشود.
در اينكه منظور از روح كيست؟ بعضي گفتهاند: «جبرئيل امين» است كه «روح الامين» نيز ناميده ميشود، و بعضي «روح» را به معني «وحي» تفسير كردهآند، به قرينه آيه 52 سوره شوري «و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا»: «همانگونه كه بر پيامبران پيش وحي فرستاديم بر تو نيز به فرمان خود وحي كرديم».
بنابراين مفهوم آيه چنين ميشود: «فرشتگان با وحي الهي در زمينه تعيين مقدرات در آن شب نازل ميشوند».
در اينجا تفسير سومي وجود دارد كه از همه نزديكتر به نظر ميرسد، و آن اينكه «روح» مخلوق عظيمي است ما فوق فرشتگان، چنانكه در حديثي از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه شخصي از آن حضرت سؤال كرد: «آيا روح همان جبرئيل است»؟ امام (عليه السلام) در پاسخ فرمود: «جبرئيل من الملائكة، والروح اعظم من الملائكة، اليس ان الله عزوجل يقول: تنزل الملائكة والروح»؟
«جبرئيل از ملائكه است، و روح اعظم از ملائكه است، مگر خداوند متعال نميفرمايد: ملائكه و روح نازل ميشوند» .
يعني به قرينه مقابله، اين دو با هم متفاوتند، تفسيرهاي ديگر نيز براي كلمه «روح» در اينجا ذكر شده چون دليلي براي آنها نبود از آن صرف نظر گرديد.
منظور از «من كل امر» اين است كه فرشتگان باري تقدير و تعيين سرنوشتها و آوردن هر خير و بركتي در آن شب نازل ميشوند، و هدف از نزول آنها انجام اين امور است.
با اينكه هر امر خير و هر سرنوشت و تقديري را با خود ميآورند.
بعضي نيز گفتهاند منظور اين است كه آنها به امر و فرمان خدا نازل ميشوند، ولي مناسب همان معني اول است.
تعبير به «ربهم» كه در آن تكيه روي مسأله ربوبيت و تدبير جهان شده است. تناسب نزديكي با اين كار فرشتگان دارد كه آنها براي تدبير و تقدير امور نازل ميشوند و كار آنها نيز گوشهاي از ربوبيت پروردگار است.
و در آخرين آيه ميفرمايد: «شبي است آكنده از سلامت و خير و رحمت تا طلوع صبح» (سلام هي حتي مطلع الفجر).
هم قرآن در آن نازل شده، هم عبادت و احياء آن معادل هزار ماه است، هم خيرات و بركات الهي در آن شب نازل ميشود، هم رحمت خاصش شامل حال بندگان ميگردد، و هم فرشتگان و روح در آن شب نزال ميگردند.
بنابراين شبي است سر تا سر سلامت، از آغاز تا پايان، حتي طبق بعضي از روايات در آن شب شيطان در زنجير است و از اين نظر نيز شبي است سالم و توأم با سلامت.
بنابراين اطلاق «سلام» كه به معني سلامت است بر آن شب (به جاي اطلاق سالم) در حقيقت نوعي از تأكيد است همانگونه كه گاه ميگوئيم فلان كس عين عدالت است.
بعضي نيز گفتهاند كه اطلاق «سلام» بر آن شب به خاطر اين است كه فرشتگان پيوسته به يكديگر يا به مؤمنان سلام ميكنند، يا به حضور پيامبر (صلي الله عليه و آله) و جانشين معصومش ميرسند و سلام عرضه ميدارند.
جميع ميان اين تفسيرها نيز امكانپذير است.
به هر حال شبي است سراسر نور و رحمتم و خير و بركت و سلامت و سعادت و بينظير از هر جهت.
در حديثي آمده است كه از امام باقر سؤال شد: «آيا شما ميدانيد شب قدر كدام شب است؟ فرمود: كيف لا نعرف والملائكة تطوف بنافيها: «چگونه نميدانيم، در حالي كه فرشتگان در آن شب در گرد ما دور ميزنند» .
در داستان ابراهيم (عليه السلام) آمده است كه چند نفر از فرشتگان الهي نزد او آمدند و بشارت تولد فرزندي براي او آوردند و بر او سلام كردند (هود: 69) ميگويند لذتي كه ابراهيم (عليه السلام) از سلام اين فرشتگان برد با تمام دنيا برابري نداشت، اكنون بايد فكر كرد كه وقتي گروه گروه فرشتگان در شب قدر نازل ميشوند و بر مؤمنان سلام ميكنند چه لذت و لطف و بركتي دارد؟!
وقتي ابراهيم (عليه السلام) را در آتش نمرودي افكندند فرشتگان آمدند و بر او سلام كردند، و آتش بر او گلستان شد، آيا آتش دوزخ به بركت سلام فرشتگان بر مؤمنان در شب قدر «برد» و «سلام» نميشود؟
آري اين نشانه عظمت امت محمد (صلي الله عليه و آله) است كه در آنجا بر خليل (عليه السلام) نازل ميشوند و در اينجا بر اين امت اسلام .
نكتهها:
1ـ چه اموري در شب قدر مقدر ميشود؟
در پاسخ اين سؤال، كه چرا اين شب، شب قدر ناميده شده؟ سخن بسيار گفتهاند، از جمله اينكه:
1ـ شب قدر به اين جهت «قدر» ناميده شده كه جميع مقدرات بندگان در تمام سال در آن شب تعيين ميشود، شاهد اين معني سوره دخان است كه ميفرمايد: «انا انزلناه في ليلة مباركة انا كنا منذرين فيها يفرق كل امر حكيم؛ ما اين كتاب مبين را در شبي پر بركت نازل كرديم، و ما همواره انذار كننده بودهايم، در آن شب كه هر امري بر طبق حكيمت خداوند تنظيم و تعيين ميگردد» (دخان: 3 و 4).
اين بيان هماهنگ با روايات متعددي است كه ميگويد: در آن شب، مقدرات يك سال انسانها تعيين ميگردد، و ارزاق و سرآمد عمرها، و امور ديگر، در آن ليله مباركه كه تفريق و تبيين ميشود.
البته اين امر هيچگونه تضادي با آزادي اراده انسان و مسأله اختيار ندارد، چرا كه تقدير الهي به وسيله فرشتگان بر طبق شايستگيها و لياقتهاي افراد، و ميزان ايمان و تقوي و پاكي نيت و اعمال آنها است.
يعني براي هر كس آن مقدر ميكنند كه لايق آن است، يا به تعبير ديگر زمينههايش از ناحيه خود او فراهم شده، و اين نه تنها منافاتي با اختيار ندارد و بلكه تأكيدي بر آن است.
2ـ بعضي نيز گفتهاند آن شب را از اين جهت شب قدر ناميدهاند كه داراي قدر و شرافت عظيمي است نظير آنچه در آيه 74 سوره حج آمده است «ما قدرو الله حق قدره؛ آنها قدر خداوند را نشناختند».
3ـ گاه نيز گفتهاند به خاطر آن است كه قرآن با تمام قدر و منزلتش بر رسول والا قدر، و به وسيله فرشته صاحب قدر نازل گرديد.
4ـ يا اينكه شبي است كه مقدر شده قرآن در آن نازل گردد.
5ـ يا اينكه كسي كه آن شب را احيا بدارد صاحب قدر و مقام و منزلت ميشود.
6ـ يا اينكه در آن شب آنقدر فرشتگان نازل ميشوند كه عرصه زمين بر آنها تنگ ميشود، چون تقدير به معني ـ تنگ گرفتن نيز آمده است مانند و من قدر عليه رزقه. (طلاق ـ 7).
جمع ميان تمام اين تفسيرها در مفهوم گسترده «ليلة القدر» كاملا ممكن است هر چند تفسير اول از همه مناسبتر و معروفتر ا ست.
2ـ شب قدر كدام شب است؟
در اينكه «ليلة القدر» در ماه رمضان است ترديدي نيست، چرا كه جمع ميان آيات قرآن همين معني را اقتضا ميكند، از يك سو ميگويد: قرآن در ماه رمضان نازل شده (بقره: 185) و از سوي ديگر ميفرمايد: در شب قدر نازل گرديده (آيات مورد بحث).
ولي در اينكه كدام شب از شبهاي ماه رمضان است؟ گفتگو بسيار است، و در اين زمينه تفسيرهاي زيادي شده، از جمله شب اول، شب هفدهم، شب نوزدهم، شب بيست و يكم، شب بيست و سوم، شب بيست و هفتم، و شب بيست و نهم.
ولي مشهور و معروف در روايات اين است كه در دهه آخر ماه رمضان و شب بيست و يكم يا بيست و سوم است، لذا در رواياتي ميخوايم كه در دهه آخر ماه مبارك پيغمبر اكرم 0ص) تمام شبها را احيا ميداشت و مشغول عبادت بود.
و در روايتي از امام صادق (عليه السلام) آمده است كه «شب قدر بيست و يكم يا بيست و سوم است»، حتي هنگامي كه راوي اصرار كرد كداميك از اين دو شب است و گفت: اگر من نتوانم هر دو شب را عبادت كنم كداميك را انتخاب نمايم؟! امام (عليه السلام) تعيين نفرمود، و افزود، ما ايسر ليلتين فيما تطلب: «چه آسان است دو شب براي آنچه ميخواهي» !
ولي در روايات متعددي كه از طرق اهل بيت (عليهم السلام) رسيده است بيشتر روي شب بيست و سوم تكيه شده، در حالي كه روايات اهل سنت بيشتر روي «شب بيست و هفتم» دور ميزند.
در روايتي از امام صادق (عليه السلام) نيز نقل شده كه فرمود:
«التقدير في ليلة القدر تسعة عشر، والابرام في ليلة احدي و عشرين والامضاء في ليلة ثلاث و عشرين؛ تقدير مقدرات در شب نوزدهم، و تحيكم آن در شب بيست و يكم، و امضا در شب بيست و سوم است و به اين ترتيب بين روايات جمع ميشود.
ولي به هر حال هالهاي از ابهام شب قدر را به خاطر جهتي كه بعدا به آن اشاره ميشود، فرا گرفته است.
3ـ چرا شب قدر مخفي است؟
بسياري معتقدند مخفي بودن شب قدر در ميان شبهاي سال، يا در ميان شبهاي ماه مبارك رمضان براي اين است كه مردم به همه اين شبها اهميت دهند، همانگونه كه خداوند رضاي خود را در ميان انواع طاعات پنهان كرده تا مردم به همه طاعات روي آورند، و غضبش را در ميان معاصي پنهان كرده تا از همه بپرهيزند، دوستانش را در ميان مردم مخفي كرده تا همه را احترام كنند، اجابت را در ميان دعاها پنهان كره تا به همه دعاها رو آورند، اسم اعظم را در ميان اسمائش مخفي ساخته تا همه را بزرگ دارند، و وقت مرگ را مخفي ساخته تا در همه حال آماده باشند.
و اين فلسفه مناسبي به نظر ميرسد.
4ـ آيا شب قدر در امتهاي پيشين نيز بوده است؟
ظاهر آيات اين سوره نشان ميدهد كه شب قدر مخصوص زمان نزول قرآن و عصر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) نبوده بلكه همه سال تا پايان جهان تكرار ميشود.
تعبير به فعل مضارع (تنزل) كه دلالت بر استمرار دارد، و همچنين تعبير به جمله اسميه «سلام هي حتي مطلع الفجر» كه نشانه دوام است نيز گواه بر اين معني است.
به علاوه روايات بسياري كه شايد در حد تواتر باشد نيز اين معني را تأييد ميكند.
ولي آيا در امتهاي پيشين نيز بوده است يا نه.
صريح روايات متعددي اين است كه اين از مواهب الهي بر اين امت ميباشد، چنانكه در حديثي از پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آمده است كه فرمود: «ان الله وهب لامتي ليلة القدر لم يعطلها من كاف قبلهم؛ خداوند به امت من شب قدر را بخشيده و احدي از امتهاي پيشين از اين موهبت برخوردار نبودند» .
در تفسير آيات فوق نيز بعضي از روايات دلالت بر اين مطلب دارد.
5ـ چگونه شب قدر برتر از هزار ماه است؟
ظاهر اين است كه بهتر بودن اين شب از هزار ماه، به خاطر ارزش عبادت و احياي آن شب است، و روايات فضيلت ليلة القدر و فضيلت عبادت آن كه در كتب شيعه و اهل سنت فراوان است اين معني را كاملا تأييد ميكند.
علاوه بر اين، نزول قرآن در اين شب، و نزول بركات و رحمت الهي در آن، سبب ميشود كه از هزار ماه برتر و بالاتر باشد.
در حديثي از «امام صادق» (عليه السلام) آمده است كه به «علي بن ابي حمزه ثمالي» فرمود: «فضيلت شب قدر را در شب بيست و يكم و بيست و سوم بطلب، و در هر كدام از اين دو يكصد ركعت نماز به جاي آور، و اگر بتواني هر دو شب را تا طلوع صبح احيا بدار و در آن شب غسل كن».
«ابوحمزه» ميگويد: عرض كردم «اگر نتوانم ايستاده اين هم نماز بخوانم؟
فرمود: نشسته بخوان، عرض كردم: اگر نتوانم؟ فرمود: در بستر بخوان، و مانعي ندارد در آغاز شب خواب مختصري بكني و بعد مشغول عبادت شوي، درهاي آسمان در ماه رمضان گشوده است، و شياطين در غل و زنجيرند، و اعمال مؤمنين مقبول است و چه ماه خوبي است ماه رمضان»؟!
6ـ چرا قرآن در شب قدر نازل شد؟
از آنجا كه در شب قدر سرنوشت انسان براي يك سال، بر طبق لياقتها و شايستگيهاي آنها، تعيين ميشود، بايد آن شب را بيدار بود، و توبه كرد و خودسازي نمود و به درگاه خدا رفت و لياقتي بيشتر و بهتر براي رحمت او پيدا كرد.
آري در لحظاتي كه سرنوشت ما تعيين ميشود نبايد انسان در خواب باشد، و از همه چيز غافل و بيخبر كه در اين صورت سرنوشت غم انگيزي خواهد داشت!
قرآن چون يك كتاب سرنوشت ساز است، و خط سعادت و خوشبختي و هدايت انسانها در آن مشخص شده است بايد در شب قدر، شب تعيين سرنوشتها. نازل گردد، و چه زيبا است رابطه ميان «قرآن» و «شب قدر» و چه پر معني است پيوند اين دو با يكديگر؟
7ـ آيا شب قدر در مناطق مختلف، يكي است؟
ميدانيم آغاز ماههاي قمري در همه بلاد يكسان نيست، و ممكن است در منطقهاي امروز اول ماه باشد و در منطقه ديگري دوم ماه، بنابراين شب قدر نميتواند يك شب معين در سال بوده باشد، چرا كه في المثل شب بيست و سوم در مكه ممكن است شب بيست و دوم در ايران و عراق باشد، و به اين ترتيب قاعدتا هر كدام بايد براي خود شب قدري داشته باشند، آيا اين با آنچه از آيات و روايات استفاده ميشود كه شب قدر يك شب معين است سازگار است؟!
پاسخ اين سؤال با توجه به يك نكته روشن ميشود و آن اينكه:
شب همان سايه نيم كره زمين است كه بر نيم كره ديگر ميافتد، و ميدانيم اين سايه همراه گردش زمين در حركت است، و يك دوره كامل آن در بيست و چهار ساعت انجام ميشود، بنابراين ممكن است شب قدر يك دوره كامل شب به دور زمين باشد، يعني مدت بيست و چهار ساعت تاريكي كه تمام نقاط زمين را زير پوشش خود قرار ميدهد شب قدر است كه آغاز آن از يك نقطه شروع ميشود و در نقطه ديگر پايان ميگيرد (دقت كنيد).
خداوندا! به ما آنچنان بيداري و آگاهي عطا كن كه از فضيلت ليلة القدر بهره كافي گيريم.
پروردگارا! چشم اميد ما به لطفت دوخته است مقدرات ما را بر وفق آن تعيين فرما.
بار الها! ما را از محرومان اين ماه قرار مده كه محروميتي از آن بالاتر نيست.
التماس دعا