آموزه‏ های زندگی‏ ساز از حضرت زهرا(سلام الله علیها)

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

سخنان آخرین و سفارش ‏های شیرین و یا غم آلود انسانهای آسمانی، صحیفه‏ ای‏ سبز و روشن است دایره المعارفی است درس آموز که طراوت و بالندگی خود را درتمامی عصرها و نسلها حفظ نموده نگاه آدمی را به فراسوی حوادث اوج می‏دهد.

پاره‏ ای از این سخنان لبریز از آموزهای اخلاقی، کلامی، فقهی، ادبی و ... است که‏ بسان مشعلی فروزان، راه راستی و درستی را برای همگان نمایان می‏سازد. گرچه فضای‏ برخی از آنان، با غبار غم و موج ماتم همراه است اما به یقین فراز و فرود حوادث ‏به همراه شیوه شیرین زندگی در بیان، ارائه الگوهای اطمینان بخش و هدایت آفرین‏ در کلام و منطقی محکم و درست در گفتار، طلوعی روشن و تابناک در افق دیدگان آدمی‏ می‏ آفریند.
در این میان گنجینه سخنان پاک بانوی آفرینش، فاطمه زهرا(س) که در هفت گفتار و یک نوشتار از آن حضرت به دست ما رسیده است.
نمونه ‏ای جاودان و روح‏ افزا است که هر یک، کتاب معرفت همراه با آموزنده ‏های‏ زندگی ساز و درس آموز خواهد بود.
ما هم نگاهی نو به هشت نکته گرانسنگ این سخنان می ‏افکنیم و یکایک آنان را درنهان خانه وجودمان می‏ سپاریم:
1- ادب در کلام، احترام به شوهر
پاره‏ ای از اندیشمندان «دبستان‏» را خلاصه‏«ادبستان‏» دانشمندان و آفرینش را مدرسه ‏ای گسترده برای تربیت آموزی و ادب‏ آفرینی شمرده ‏اند.
ادب - که نگهداشتن حد هر چیزی است - شیوه همیشه پیشوایان معصوم بوده است و درگفتار و رفتار آنان تجلی می ‏یافته است.
سلاله یاسین، فاطمه زهرا(س) در حالی که واپسین سخنان خود را با همسر ارجمندش‏ درمیان می‏گذارد، بدون آن که طوفان حوادث غباری بر سخنان او بنشاند و یا بغض و اندوه لحظه ‏ای از ادب و احترام وی را بر باید، شوهر خویش را با کنیه خطاب نمودو عبارت: «یا اباالحسن‏» بر زبان راند.
چنانکه در عرب مرسوم بوده و هست، سخن گفتن با کسی همراه با بیان کنیه او نشان‏ از نوعی احترام و دلدادگی دارد.
در سخنی دیگر رو به علی(ع) نموده، با عبارتی آهنگین و عشق افروز، دعایی ‏ارزشمند برای نیکبختی دنیوی و اخروی همسر خود کرده و می‏فرماید:
«جزاک الله عنی خیر الجزاء یا بن عم رسول الله(ص‏») پروردگار سبحان تو راپاداش دهد برترین پاداش‏ها ای پسر عموی رسول خدا - درود خداوند بر او و آل اوباد.
انتخاب واژه ‏های زمردین و چینش ارزش آفرین در عبارت، بیانگر دقت و ژرف نگری دراستفاده ‏های معنوی از هر یک از آنان است، چنانکه در «یابن عم‏» (پسرعمو) اشاره‏ به ریشه ‏ای دیرین در نسب پیامبر اسلام و علی(ع) دارد و عبارت «رسول خدا» درسخن حضرت زهرا اشاره به رسالت پیامبر و آثار روحی معنوی این واژه نسبت‏ به ارزش ‏قدسی آن حضرت و ولایتی که علی(ع) از رسول الله دارد، ناگفته ‏های گفتنی بسیاری رابازگو می ‏کند.
شایان توجه است که اگر دخت آفتاب جایگزین این عبارت را «ابی‏» (پدرم) قرارمی‏داد بدون شک این بار معنوی از آن احساس نمی‏شد و چنین تاثیری ژرف نمی‏گذاشت.
2- بیان حالت‏ خود، تشریح لحظه‏ ها
پس از شروعی شیرین و ادب آمیز، سخن زهرای ‏مرضیه(س) با بیان حالت و چگونگی زندگانی آن حضرت جاذبه ‏ای دیگر به خود گرفته‏ است: «لم یبق لی الا رمق من الحیاه‏» برای من لحظه ‏ای بیش از زندگانی نمانده ‏است. بدیهی است در این لحظه روحیه ‏ای خاص و لحظاتی حساس وجود داشته، درخشان‏ ترین‏ واژه‏ ها بیان خواهد شد.
پس از آن به تشریح زمان خود پرداخته، می‏فرماید: «و حان زمان الرحیل والوداع‏» (زمان کوچ و خدا حافظی فرا رسیده است) هنگامه ‏ای طاقت‏ سوز و هنگامی ‏درد افروز که توان از همگان می‏رباید، به ویژه زمانی که بانویی هجده ساله باصورتی نیلی، پهلویی شکسته و بازویی نشان دار از ماجرایی ستم آلود در بستر آرمیده باشد. سپس با عبارتی کوتاه ریزش رنج از بلندای کلمات بر پهنه وجود امام ‏علی(ع) پدیدار می‏شود که:
فاستمع کلامی فانک لاتسمع بعد ذلک صوت فاطمه ابدا «(علی جان‏» سخنان مرا بشنو که پس از این صدای فاطمه را نخواهی شنید، هیچگاه) گویی یکایک واژه‏ ها در توفانی ‏از غم و اندوه نمایان شده است و افزون بر توجه بخشیدن با کلمه «فاستمع‏» صدای‏ مظلومیت و مهربانی در لابلای حروف به گوش جان می‏رسد.
3- شروع سخن، نخستین وصیت
مجموعه واژه ‏هایی که در گفتارها از آن استفاده‏ می‏کنیم; گاهی «امر» است که در آن از فراز اقتدار، آمرانه لب به سخن می‏گشاییم‏ و دستور می‏دهیم، و زمانی «التماس‏» است که در «حضیض‏» نیاز و ناتوانی،خواسته خود را از ژرفای وجود طلب می‏ نماییم و موقعی «خواهش‏» و یا «سفارش‏» که جلوه‏ ای از برابری، دوستی و صمیمیت در آن نمایان است. گزینش کلماتی که چنین ‏هاله‏ ای از مفاهیم داشته باشند فضای عبارات و جملات را دگرگون می‏کنند و با اندک‏ دقتی لازم، برداشت‏هایی ارجمند نصیب آدمی می‏نماید.
به سخنان یاس عصمت، حضرت زهرا(س) بر می‏گردیم و پس از تشریح لحظه‏ ها و حالات او،عبارت آغازین آن بانو را می‏نگریم: اوصیک(وصیت و سفارش می‏کنم ...) چنانچه که ‏می‏ بینیم، گستره ادب، بزرگواری و صفا و صمیمیت در وجود حضرت چنین واژه پرمفهومی را بر شاخسار بیان بی‏بی نمایان ساخته است در حالی که به جای آن این‏ واژه‏ ها هیچگونه زشتی نداشت:
از تو می‏خواهم که ...
به تو می‏گویم که ...
باید چنین کنی ...
و ...
پس از این عبارت، نخستین وصیت آغاز می‏شود:
«اوصیک اولا ان تتزوج بعدی‏» (نخستین وصیت من به تو این است که پس از من‏ازدواج کنی) تو گویی این عبارت کوتاه نسیمی صفا بخش بر تمامی بدبینی‏ ها وبدگویی‏ هاست که ازدواج شوهر را پس از رحلت همسر نشان از بی‏ مهری و دوری از وفا و وفاداری می‏ دانند. فلسفه ازدواج در کلامی پس از این عبارت بیان شده است که بدان‏ می‏ پردازیم اما پیش از آن، فاطمه زهرا(س) مورد ازدواج امام(ع) را تشریح می‏کندکه: ... بابنه اختی امامه فانها تکون لولدی مثلی (نخستین وصیت من به تو این ‏است که پس از من با امامه; دختر خواهرم ازدواج کنی زیرا او همانند من به ‏فرزندانم مهربان است) شیوه سخن گفتن و منطق در برخورد همراه با عطری آسمانی‏ است که ابتدا شوهر خود را ترغیب به ازدواج نموده، سپس با دلیلی آرام بخش وگویا، علت پیشنهاد خود را به ازدواج با «امامه‏» توضیح می‏دهد. پس از این سخن‏ فلسفه بیان خود را نسبت‏ به ازدواج پس از خویش تشریح می‏کند:
فان الرجال لابد لهم من النساء
(همانا مردان برای زندگی خویش نیاز به زنان‏دارند)
و این خود، واقعیتی است که دست آفرینش به عنوان غریزه در نهاد آدمی‏ نهاده است و پاک بانوی هستی با توجه ژرف بدان، نگاه همگان را به این نکته متوجه‏ می‏سازد.
4- مخفی بودن مراسم; استمرار مبارزه
پیکاره ای عقیدتی و مبارزه‏ های فکری‏ فرهنگی، عرصه ‏ای برتر از مکان و زمان دارد. از آغاز آفرینش تا پایان هستی بوده ‏و خواهد بود و شعاعی فراتر از درگیری انسانها بر سر مقام و موقعیت و یا دارایی ‏و دانایی خواهد داشت.
در این عرصه ارزشهای والای الهی و جلوه ‏های جاودان انسان در توفان هواها و هوس ها، غبار آلود می‏شود و گاه مسیر سعادت انسانها دگرگون می‏گردد.
حوادث غم آلود صدر اسلام و سراشیبی سقوط ارزشهای دینی در آن زمان، ماجرایی بودکه در غصب فدک جلوه‏ گر شد اما تاثیری تلخ در راه هدایت افراد گذارد که تافرجام روزگار آثار آن باقی خواهد بود.
چنین بینش عرشی و عمیقی بود که دخت رسول الله را بر آن داشت پس از مبارزه ‏ای‏ رودر رو و سنگین با غاصبان خلافت، این پیکار حق علیه باطل را پس از حیات خویش ‏استمرار بخشد و برای همیشه فریادی علیه ضلالت و گمراهی و غصب و غارت فرود آورد.
فرازی از سخنان آن حضرت را می‏خوانیم:
اذا توفیت فلا تعلم احدا
«(علی جان‏» پس از وفات من، هیچ کس را آگاه مکن)
پس از آن برخی از محرمان ولایت و شیفتگان امامت را نام می‏برد تا در مراسم شرکت‏ کنند:
الا ام سلمه و ام ایمن و فضه و من الرجال ابنی و العباس و سلمان و عماراو المقداد و اباذر و حذیفه (مگر ام سلمه و ام ایمن و فضه را از زنان و ازمردان دو فرزندم حسن و حسین(ع) و عباس و سلمان و عمار و مقداد و اباذر و حذیفه‏ را خبر کن) گویی عمق ستم ستمکاران چنان فاجعه ‏ای آفریده است که زهرای اندوهگین ‏و ستمدیده را بر آن داشته، تاکیدی دیگر با بیانی صریح و شفاف نسبت‏ به مقصود خود بیان نماید:
اوصیک ان لا یشهد احد جنازتی من هؤلاء الذین ظلمونی و اخذوا حقی فانهم عدوی‏و عدو رسول الله.
«(همسرم!» تو را وصیت می‏کنم که هیچ کس از آنان که به من ظلم و ستم کرده ‏اند و حق مرا غصب نمودند، نباید در تشییع پیکرم شرکت کنند! زیرا آنان دشمنان من ودشمنان رسول خدا می‏باشند) و بار دیگر با واژه ‏هایی گوناگون غم و اندوه خود وبغض فرو رفته در ژرفای وجود خویش را بیان می‏کند:
و لا تترک ان یصلی علی احد منهم و لا من اتباعهم.
(و اجازه نده که فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد) پس از این سخن،راه عمل به وصیت‏ خود را تشریح می‏نماید که انجام مراسم به دور از دیدگان دشمنان‏ خواهد بود:
و ادفنی فی اللیل اذا هداءت العیون و نامت الابصار (مرا شب دفن کن، آن هنگام‏ که چشم‏ ها آرام گرفته و دیده ‏ها به خواب فرو رفته باشد) و باز آن بانوی معصوم و مظلوم تصمیم به تصریح نام دشمنان می‏گیرد تا برای چندمین بار افزون بر بیان سخن‏ خود و تاکید جملات، دوبار نیز نام دشمنان خود را بر زبان جاری کند که تا بیرق‏ هستی در اهتزاز است وانسان های اندیشمند و دین باور به وصایای وی می‏نگرند، آگاه ‏باشند که با دلی لبریز از اندوه و نگاهی سرشار از اشک غم دنیا را ترک کرده است ‏و از دست غاصبان راضی نبوده است. از این رو می‏فرماید:
و لا تؤذنن بی احدا و لا تؤذنن بی ابابکر و عمر بحق محمد رسول الله(ص) ان لا یصلی‏ علی ابوبکر و لا عمر هیچ کس را خبر نکن و ابابکر و عمر را نیز آگاه نساز و تو را سوگند می‏دهم به حق محمد(ص) که ابابکر و عمر بر پیکر من نماز نخوانند.
آری قسم دادن آن حضرت به حق محمد(ص) و اشاره به رسالت پدر خود در کلام، خبر ازتصمیم راسخ و قطعی فاطمه(س) در اعلان برائت از دشمنان بوده است و این برائت را با رسالت پدر بیان می‏کند تا رنگ شخصی و یا خواسته ‏های مادی به خود نگیرد و همگان درس تبری از آن بیاموزند.
5- سفارش هنگام غسل; صحیفه عفاف
آخرین لبخند فاطمه(س) در دنیا، آن زمانی بودکه از پوشیده بودن پیکر خویش پس از رحلت آگاه شد، هنگامی که اسماء چگونگی پنهان‏ سازی بدن را زیر پارچه‏ ای که بر چندین قطعه چوب قرار دارد به آن‏ حضرت نشان داد. پس از این لحظه آرامش بیشتر به آن بانو روی آورد و برای پس ازرحلت‏ خود و هنگام غسل سخنی ارزشمند و جمله ‏ای عفاف آفرین فرمود:
یا اسماء! اذا انامت فاغسلینی انت و علی بن ابیطالب و لاتدخلنی علی احدا ( ای‏ اسماء! وقتی از دنیا رفتم تو و علی(ع) مرا غسل دهید و هیچ کس را در کنار جنازه ‏من قرار ندهید) آنجا که بنیان تقوا، پاکدامنی و خویشتن‏داری در برابر گناه درژرفای وجود آدمی، قرار گیرد و عشق به عبادات و طاعات در اندیشه انسان آرام‏ یابد، برای لحظه ‏هایی که از نظر فقهی تکلیفی ندارد، نیز ناراحت و آشفته خاطر خواهد بود و این نشان از روشنی دل و دیده آن حضرت از باورهای پاک و آسمانی است‏ و راهی هموار و نورانی برای پیروان پاک نیت و فاطمی سیرت خواهد بود تا گامهایی ‏بیشتر در راه رسیدن به قله‏ های قدس و تکامل بپیمایند.
6- پس از دفن و نیازهای ضروری انسان
اذا انا مت فتول غسلی و جهزنی و صل علی وانزلنی قبری و الحدنی و سو التراب علی و اجلس عند راسی قباله وجهی

وقتی وفات‏ نمودم، علی جان! تو غسل و کفن مرا به عهده گیر و بر من نماز بگزار و مرا درون‏ قبر گذاشته دفنم کن و خاک بر روی قبر من ریخته آن را صاف نما. بر بالینم و روبریم بنشین.
عباراتی غم بار و ماتم افروز از سخنان زهرا(س) را مرور نمودیم. سخنانی که در آن تنها به شوهر خود اجازه غسل و کفن و ورود در قبر می‏دهد و پس ‏از آن چگونگی صورت ظاهری مرقد خویش و نشستن همسر خود را بیان می‏کند. این سخنان‏ مقدمه‏ ای برای وصایای بعدی آن بانو است که فرمود:
فاکثر من تلاوه القرآن و الدعا فانها ساعه یحتاج المیت فیها الی انس الاحیاء.
(«بر بالینم و روبروی من بنشین و» زیاد قرآن بخوان و دعا کن; زیرا در چنین ‏لحظه‏ هایی میت‏ به انس گرفتن بازماندگان محتاج است)
آری: کتاب هدایت‏ بخش انسانها «قرآن نازل‏» و دعاهایی که خوانده می‏شود،«قرآن صاعد» مائده ‏هایی آسمانی است‏ که در هر حال بویژه به هنگام لحظه‏ ای آغازین ورود در قبر، ضرورتی دو چندان برای‏ آدمی دارد زیرا چنین هنگامی، وقت تحولی سرنوشت ‏ساز در روح و جسم انسان است وآنچه او را آرامش می ‏بخشد و از اضطراب خاطر و نابسامانی روانی نجات می‏دهد; سکان‏ سلامت‏ بخش و راحتی آفرین یاد و نام خداست که در «قرآن و دعاها» تجلی چشم گیری‏ دارد.
7- زیارت: نشان و فاداری و صمیمیت
در فرازی دیگر از سخنان سبز و جاودان دخت‏ آفتاب می‏بینیم که بیانگر صفاتی ارزشمند برای همسران است:
اوصیک یا ابا الحسن ان لا تنسانی و تزورنی بعد مماتی (تو را وصیت می‏کنم علی جان‏که مرا فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا زیارت نمایی)
دنیا مزرعه اعمال ‏آدمی است و هرآنچه از این سوی هستی به آن سوی حیات که اعمال صالح و کارهای‏ خداگونه است فرستاده شود و این سیره حسنه استمرار یابد، شادی روان و راحتی روح‏ بیشتری نصیب انسان می‏شود. در میان تمامی اعمال، یاد آوری انسان و زیارت مرقد او، ارزشی والا و نشان از صمیمیت و صفا بین افراد خانواده دارد. از این رو پس از وفات خدیجه(س) رسول خدا(ص) همواره به یاد همسر خود بود و با ذبح قربانی، گوشت آن‏را برای دوستان همسر خود می ‏فرستاد تا یاد و نام او جاویدان بماند و یا فاطمه ‏زهرا(س) به زیارت قبر عموی خود حمزه می‏رفت.
8- دعاهای آخرین; واژه‏ های عاطفه آفرین
در فراز پایانی وصیت نامه حضرت زهرا(س)
عباراتی عاطفه آفرین نسبت ‏به فرزندان خود، سپردن همسر خویش به خداوند و سلام و درود همیشگی به سادات و فرزندان تا روز قیامت عنوان شده است ...
انا استودعک‏الله تعالی و اوصیک فی ولدی خیرا ...«علی جان!» من شما را به خدا می ‏سپارم ودرباره فرزندانم سفارش به نیکو کاری دارم.
و در وصیتی دیگر که به قلم حضرت نوشته شده است، می ‏فرماید:
و استودعک الله و اقرا علی ولدی السلام الی یوم القیامه شما را به خدا می‏سپارم ‏و بر فرزندانم تا روز قیامت ‏سلام و درود می‏فرستم.
از مجموع سخنان آخرین بزرگ بانوی می‏توان نگاه گسترده، عشق و عاطفه و توجه به‏ خداوند در تمامی لحظه ‏ها و حالات را فرا گرفت.
امید آن که فرازهای گوناگون و درس آموز سخنان فاطمه زهرا(س) هماره در برابر آیینه نگاه ما باشد و نکته ‏های اخلاقی، ادبی، اجتماعی، و عاطفی عبارات آن بی‏ بی‏ آویزه هوش‏مان قرار گیرد.
ان شاء الله

احمد لقمانی