به طور كلى اشيايى كه در همه جا يافت مىشود و دسترسى به آن به آسانى امكان پذير است از ارزش كمترى برخوردارند. از طرفى بشر همواره اشياء گرانبها و با ارزش خود را از دسترس ديگران دور نگه داشته و به شيوهاى خاص از آن مراقبت مىكند. مثلا براى طلا و پولها و اسناد معتبر خود صندوقهاى بسيار محكمى را درست كرده تا اشياء نفيس خود را در آن نگه دارد و از دزدان و سارقان حفظ كند.
دين زيباى اسلام نيز كه زن را همچون گوهر گرانبهاى هستى و داراى شخصيت كامل انسانى مىداند حجاب را بهترين وسيله براى حفظ ثبات و شخصيت زن معرفى كرده.
اسلام نه تنها زن را يك انسان محترم و با شخصيت مىداند، بلكه اكرام و احترام او را ملاك كرامت انسانى معرفى مىكند چنانكه پيامبر گرامى اسلاممىفرمايد: «زنان را گرامى نمىدارند مگر انسانهاى كريم، و به زنان اهانت نمىكنند مگر انسانهاى پست و بىارزش».[1]
بنابراين اگر زن حجاب نداشته باشد، هرگونه توجهى كه به او بشود جنبه شهوانى دارد. و در نتيجه، ارزشهاى واقعى او هم فراموش مىگردد و تبديل به يك كالاى بىارزش مىشود كه با از بين رفتن زيبائيها و طراوت جوانى منقضى و مطرود جامعه خواهد شد. به همين سبب مىبينيم در محيطى مثل غرب بيشترين سهم ستم متعلق به خانمهاست، زيرا تا زمانى كه جمال، زيبايى و طراوت جوانى را داراست بدون هيچ ضابطهاى با او ارتباط جنسى برقرار مىكنند و زمانيكه جمال و زيبايى او از دست رفت او را تنهاى تنها وا مىگذارند و مانند كالايى كه تاريخ مصرفش گذشته مطرود مىشود، اين مطرود شدن و منقضى شدن كه معلول بىحجابى و بىبند و بارىو استفاده فيزيكى و كالايى از زن است، زيانبارترين مصيبت را براى خود زن فراهم مىكند.[2]
حجاب اين فرصت را به زنان مىدهد كه در كمال احترام و عزت نفس و برخوردارى از شخصيت اجتماعى توانمنديها و استعدادهاى خود را مطرح كنند و ارائه نمايند، چرا كه اگر حجاب وجود نداشته باشد زنان جسم و فيزيك خود را به عنوان توانمندى و راهى براى كسب درآمد و جلب نظر ديگران مطرح مىكنند و اين مسئله باعث مىشود كه جنس زن نتواند بعنوان يك شخصيت محترم و ارزشمند در جامعه مطرح گردد و اين همان تفاوت نگاه جنسى و نگاه دينى به زن است.
تفاوت ديدگاهها ناشى از اختلافات در جهان بينى است. آن كس كه حجاب را ملاك ارزش و سعادت مىپندارد. آن را پاسبان دروغين نمىداند و در مقابل، اگر كسى سعادت را در لذت جسمى بداند، هر گونه مانع اين لذت را خرافه به شمار مىآورد و آن را از سر راه بر مىدارد. با اين وجود، حتى در ميان مردمى كه سعادت را در لذت جسم مىدانند، حفظ گوهر عفت و حياىزن قابل توجه بوده است و تا جايى كه توان داشتند، از آن پاسدارى مىكردند. ويل دورانت مىنويسد: «در بريتانياى جديد، پدران و مادران ثروتمند در طول بحران پنج ساله جوانى، دختران خود را در كلبههايى زندانى مىكنند و پيرزنانى پاك دامن را به زندان بانى آنان مىگمارند. دختران حق خارج شدن از اين كلبهها را ندارند و تنها نزديكان مىتوانند آنها را ببينند».[3]
وى در جاى ديگر مىنويسد: «بايد چنين فرض كرد كه حساسيت جنسى هندوان، آنان را به هرزگى غير عادى مىكشاند.
ازدواج در خردسالى، سدى در برابر مناسبات پيش از زناشويى به شمار مىرفت. احكام شديد دينى كه در تلفيق وفادارى همسر به كار مىرفت، موجب مىشد تا زنا بسيار دشوارتر و كمتر از اروپا يا آمريكا صورت گيرد... .
«مانو»[4] به مردان هشدار مىدهد:كه سرنوشت زن هميشه به گمراهى مرد گرايش دارد. پس مرد نبايد با نزديكترين زن فاميل خود در جاى خلوتى تنها بنشيند.[5]
--------------------------------------------------------------
[1] ـ نهج الفصاحة: ص 318.
[2] ـ حجاب در انديشه و عمل: ص 23.
[3] ـ تاريخ تمدن: ويل دورانت، ج 1، ص 720.
[4] ـ «مانو» از رهبران هندواست.
[5] ـ تاريخ تمدن: ج 2، ص 561
خانواده
افزايش احترام و شخصيت زن
- بازدید: 2403