1. ضرورت ترویج معادباوری از رسانه ملى
انسان نیازهای متفاوتی دارد و پاسخگویی درست و مناسب به این نیازها هم شخصیت فردی و اجتماعی انسان را میسازد و هم زمینه کمال او را فراهم میآورد.
نیاز به شناخت زندگی ابدی و غایت و نهایت زندگی و نیز تثبیت ایمان و یقین به آن، از نیازهای اساسی هر انسانی بهویژه انسان موحد است. ازآنجاکه رسانه ملی منادی ایدئولوژی اسلامی در سراسر جهان است، باید با تقویت بنیان اعتقادی مردم در داخل کشور، معرفیکننده آموزههای اعتقادی در کل جهان باشد.
از سوی دیگر رسانهای که در جامعه دینی و براساس دین اداره میشود، باید همه نیازهای مخاطب از جمله نیاز به پیدا کردن شناخت صحیح نسبت به جهان آخرت و نهادینهشدن باور و اعتقاد به آن را برآورده کند. همچنین، رسانه ملی موظف است حتی اگر مخاطب از این نیاز خود به عمد یا ناخودآگاه غافل شد، وی را به این نیاز ضروری آگاه کند و در این زمینه برنامه ویژهای در دستور کار خود داشته باشد.
با توجه به اهمیت معادباوری و آثار پر برکت و ارزشمند آن، ضروری است رسانه ملی با تمسک به روح کلی حاکم بر قوانین دین مبین اسلام و با الگوگیری از روش و سیره معصومان(ع)، با بهکارگیری ابزار و شیوههای هنری در برنامهسازى، در زمینه معاد و زندگی اخروی تلاش ویژهای داشته و بتواند پاسخگوی نیاز مخاطبان خود در این زمینه باشد.
2. آسیبهای موجود در عملکرد رسانه ملی در زمینه معادباوری
پیش از هر چیز لازم است آسیبهای برنامهسازی در این زمینه بررسی گردد تا با تلاش برای رفع این آسیبها، زمینه ترویج اعتقاد به معاد از طریق رسانه ملی در سطح جامعه فراهم شود.
با نگاهی کوتاه به برنامههای صدا و سیما به نظر میرسد، رسانه ملی برای ترویج معادباورى، آنگونه که شایسته یک رسانه دینی است، عمل نکرده که این خود به یک آسیبشناسی دقیق نیازمند است. شاید یکی از مهمترین دلایل این کمکارى، جداسازی برنامههای معارفی از دیگر برنامهها و گروهبندی شدن برنامهها در مرحله تولید و تهیه برنامههاست، با این توضیح که گروه معارف یا مناسبتهای دینی و مذهبی در عرض و کنار دیگر گروههای برنامهسازی از جمله گروه فیلم و سریال، مسابقات و سرگرمی و کودک و نوجوان قرار دارد، درحالیکه در رسانه دینی دیدگاه دین باید بر همه گروههای برنامهسازی حاکم باشد.
جداسازی برنامهها یا حتی شبکههای دینی از دیگر برنامهها و شبکهها مانند تأسیس شبکه قرآن یا رادیو معارف، گرچه در جایگاه خود ثمربخش بوده و هست، ولی خطری جدی برای رسانه ملی بهشمار میرود؛ چرا که این جداسازی از سویی نوعی جداسازی میان مخاطبان متدین از دیگر مخاطبان و ساختن برنامه ویژه آنها و از سوی دیگر ترویج ضمنی جدایی دین از زندگی روزمره انسانهاست. افزون بر این، مخاطبان بیدین یا کسانی که نوعی گرایش قلبی به دین و مذهب دارند، از آن غافل میمانند و هیچ اقدامی برای ایجاد یا تقویت گرایشهای دینی در آنان صورت نمیگیرد.
گذشته از این جداسازى، برخی نقاط ضعف یا به بیان دیگر آسیبهای اساسی متوجه برنامهسازی است که سبب شده رسانه ملی آنگونه که باید و شاید، نتواند رسالت خود را در زمینه ترویج فرهنگ معادباوری به انجام برساند. این آسیبها را میتوان در دو بخش بررسی کرد:
الف) آسیبهای موجود در تمام برنامهها
یک غفلت از معاد در برنامهریزی و سیاستگذاری
محور قرار دادن عقاید و به تبع آن مسئله معاد در برنامههای رسانه ملی با یک برنامهریزی دقیق و هماهنگ، میتواند موجب ترویج و تثبیت اصول اعتقادی از جمله معاد شود. آنچه از مرور اجمالی برنامههای شبکههای مختلف تلویزیونی بهدست میآید، این است که تاکنون اقدام ویژه، برجسته و مشخصی صورت نگرفته است که نشان از برنامهریزی خاص و گسترده برای ترویج اعتقاد به زندگی اخروی و نتایج آن در زندگی دنیوی باشد. باید اعتراف کرد هیچ برنامهای در سیما به آموزش مستقیم یا غیرمستقیم مسئله معاد نپرداخته و از قابلیتها و پتانسیلهای بالای تصویری برای فرهنگسازی در این زمینه استفاده نشده است. بیشک، تشکیل هسته اعتقادى، متشکل از مراجع اعتقادی و کارشناسان رسانه و برگزاری جلسهها با تهیهکنندگان و کارگردانان میتواند گامی در مسیر هدفمند کردن معادباوری در رسانه ملی باشد.
دو مخاطبمحوری صرف
ایجاد تفریح و سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت از وظایف اصلی صدا و سیماست. متأسفانه قائلان این دیدگاه اغلب، بامحتوا بودن و لزوم جهتگیری خاص را برای اینگونه برنامهها، یعنی برنامههای سرگرمی و تفریحی لازم و ضروری نمیدانند. هنگامی که این نگرش با مخاطبمحوری و ملاک بودن میزان جذب مخاطب همراه شود، حاصل آن تهیه برنامههایی است که مخاطبان مربوط به خود را جذب میکند، درحالیکه از محتوا و جهتگیری مناسبی برخوردار نیستند. طبیعی است نخستین تأثیر نمایش اینگونه برنامهها، عادت دادن مردم به لهو و لعب و اموری است که هدف نهایی آن به تفریح و لذت بردن صرف خلاصه میشود، نه رشد مخاطبان و این امر خود به خود، با بینش الهی مبنی بر معنویتگرایى، آخرتگرایی و کمالجویی در تعارض است.
سه تشویق به دنیاگرایی
برجستهترین موارد نشانههای تشویق به دنیاگرایی و رویگردانی از معنویت و غفلت از معاد در رسانه ملی عبارتند از:
حجم گسترده آگهیهای بازرگانی
حجم گسترده تبلیغات بازرگانی درباره کالاهای مختلف از جمله کالاها و خدمات پرهزینه و لوکس و جلوه دادن آنها به عنوان کالاهای بسیار مهم، ضرورى، زیبا و مفید در زندگی و ایجاد رغبت شدید در مخاطبان برای تهیه آن از طریق نمایش تیزرهای بسیار جذاب، از مصداقهای ترویج مستقیم دنیاگرایی و غفلت از آخرت است. آنچه در این میان مهم است تعارض کلی این رویکرد؛ یعنی ترویج حرص و مصرفگرایی با آموزههای دین مبین اسلام در این زمینه است؛ یعنی از یک سو بزرگان و شخصیتهای دینی در جامعه و حتی خود رسانه در برنامههای معارفى، قناعت در مصرف و سادهزیستی (همراه با تلاش و کار) را تبلیغ میکنند و از سوی دیگر مخاطبان رسانه ملی با پخش آگهیهای بازرگانی به دنیاطلبی و مصرفگرایی دعوت میشوند.
تجملگرایی در فیلمها و سریالها
نمایش مکرر ویلاها و آپارتمانهای بسیار شیک همراه با دکورها و مبلمانها و اثاثیههای خیرهکننده و مجلل در فیلمها و سریالها و به نمایش گذاشتن زندگی شخصیتهای اصلی سریالها در قالبانسانهای متمول و بهرهمند از دنیا (موبایل، ماشینهای گرانقیمت، مسکن، لباس شیک و ...) از امور منفی و مخربی است که سبب افزایش سطح توقعات مردم و نارضایتی از وضع معیشت مادی خویش میشود و در آنان نیازهای غیرواقعی و احساس فقر کاذب را ایجاد میکند، بهویژه آنکه این تجملات و برخورداریها، برای صاحبان مشاغل عادی و سطح متوسط جامعه نیز به نمایش در میآید.
جاذبههای مالی در مسابقهها
بسیاری از مسابقهها که بهطور حضوری یا غیرحضوری از رسانه ملی پخش میشوند، حس دنیاگرایی مردم را تشدید و غفلت از زندگی اخروی را در آنان بیشتر میکند که رهبر معظم انقلاب در سخنان ارزشمند خود به صراحت به این مسئله اشاره کرده است. گذشته از اینکه برخی از این مسابقهها فقط جنبه سرگرمی دارند و از محتوای آموزشی و تربیتی خالی هستند، جوایز این مسابقهها اغلب، اشیا، امتیازات مادی یا پول است. همچنین، نقش اصلی در موفقیت در مسابقه و به دست آوردن جوایز را اتفاق یا به عبارت دیگر شانس تعیین میکند، نه معلومات و آگاهی یا توانایی و مهارت افراد. متأسفانه این حس دنیاگرایی که درست در برابر آخرتخواهی قرار دارد، گاه در برنامههایی دیده میشود که در آن پرسشهایی درباره آیات قرآن و معاد و دیگر مسائل دینی مطرح میشود.
بیتوجهی به تکالیف دینی و حد و مرزهای شرعی در فیلمها و سریالها
بیتوجهی به انجام تکالیف و وظایف دینی و رعایت نکردن حد و مرزهای شرعی از سوی بازیگران در فیلمها و سریالها، به معضل غفلت از معاد دامن میزند و بیقیدی و سستی در وظایف دینی را گسترش میدهد. برای مثال، نمایش روابط نادرست میان زن و مرد بهطور پیاپی و جذاب، با آموزههای دین و عرف دینداران در تعارض است که گاه این حرمتشکنیها در برنامههای مناسبتی و دینی نیز بهچشم میخورد. همچنین، نمایش ندادن انجام وظایف و فرایض دین در فیلمها و سریالها را نیز میتوان نوعی غفلت از معاد و اصول اعتقادی برشمرد؛ چرا که به تصویر کشیدن عبودیت و حفظ حریمها و احترام به آموزههای دینى، خود، نوعی ترویج معادباوری در جامعه است.
ب) آسیبهای موجود در برنامههای معارفی
بهنظر میرسد برنامههای معارفی رسانههای ملی در زمینه غفلتزدایی در امر معاد و دیگر اصول اعتقادى، ناکافی و گاه ناکارآمد است. گذشته از زمان کم و محدود این برنامهها، نقاط ضعف این برنامهها در شبکههای گوناگون رادیو و تلویزیون عبارتند از:
یک استفاده از سادهترین قالبهای برنامهای
بیشتر برنامههای معارفی در قالب سخنرانى، مصاحبه، پاسخ به پرسشها و گزارشها تهیه و پخش میشوند. این قالبها از نظر رده برنامهسازى، اغلب در رده «د» یا بهندرت «ج» قرار دارند که برنامههای بسیار ساده و کمهزینه بهشمار میروند. پیام این برنامهها بیشتر بهصورت مستقیم و با استفاده از پایینترین سطح جذابیت از نظر شکل و قالب به مخاطبان منتقل میشود، درحالیکه این روش در ارتباطها و آموزشهای رودررو و حضوری مناسب و مؤثر است، نه ارتباطهای رسانهاى.
دو نداشتن نوآوری و ابتکار در برنامهها
قالب و محتوای برنامههای معارفی اغلب، تکراری و کسلکننده است و به پخش سخنرانى، مصاحبه یا پخش مستند و گاه نماهنگ محدود میشود و بهندرت نوآوریها و ابتکارهای جالبی در این زمینه صورت میگیرد. البته در مفید بودن این قالبهاشکی نیست، ولی با این حال نباید از قالبهای جذاب دیگر چون فیلم و سریال یا تئاتر غافل شد. بسنده کردن به پخش سخنرانی یا میزگردهای خشک و خستهکننده و نشان دادن گل و بوته در ایام ولادت ائمه(ع) یا پخش مداحی و عزاداری در ایام سوگواری آن بزرگواران، بیتردید، دفاع نامناسب و ناشیانه از آموزههای دین و یکی از عوامل آسیبزا در میان نسل جوان است. به نظر میرسد توجه و حساسیت مسئولان و دستاندرکاران صدا و سیما بیشتر به قالب و ظاهر مذهبی برنامههاست تا محتوا و جذب مخاطب به ارزشهای اصیل دینى.
سه طرح ابعاد تکلیفی دین و غفلت از جنبههای عاطفى، معنوی و جذاب آن
از جمله مهمترین ضعفهای برنامههای معارفى، توجه بیشتر به بُعد مناسکی و تکلیفی و غفلت از جنبههای احساسى، عاطفی و جذاب دین و اصول اعتقادی است. این در حالی است که بیان نکردن و به تصویر نکشیدن ابعاد زیبای خداپرستی و اعتقاد به نبوت و معاد در مخاطبان، نوعی وازدگی نسبت به دین و اصول اعتقادی ایجاد میکند. در مقابل، بیان آثار ارزشمند اعتقاد به دین و سرای آخرت از جمله رسیدن به آرامش و سعادت، از مواردی است که کمتر به تصویر کشیده شده یا از آن سخن به میان آمده است. ازاینروست که برنامههای معارفی اغلب، مخاطبان محدودی دارد و اثرگذاری آن بر مخاطب نیز بسیار محدود و ناچیز است.
چهار تولید و پخش برنامه¬های معارفی در زمان¬های خاص
از دیگر آسیب¬های برنامه¬های معارفى، تولید و پخش آنها در زمانهای خاص از جمله ماه مبارک رمضان و محرم است. مقوله-هایی چون مسئله تجسم اعمال و گرفتاری در عذاب دوزخ؛ استقلال روح از جسم پس از مرگ و مانند آن از جمله مواردی است که فقط در سریال¬های ماه مبارک رمضان شاهد آن هستیم. گذشته از این، در طول سال، برنامههای معارفی و دینی یا در وقتهایی که مخاطب ندارد یا همزمان با برنامههای جذاب و دیدنی در شبکههای دیگر به نمایش گذاشته میشود.
پنج به روز نبودن بیشتر برنامه¬های دینی
پیشرفت تکنولوژی و توسعه روابط و تعاملات گوناگون، نیازهای جدیدی را برای انسان امروز در حوزه دین و اصول اعتقادی بهوجود آورده که شاید تاکنون کمتر مطرح بوده یا وجود نداشته است. بنابراین، رسالت رسانه ملی که خود نقش مؤثری در توسعه ارتباطات و القا هنجارهای زندگی مدرن به مخاطب داشته، این است که در این حوزه نیز ارتباط برنامه¬های دینی را با مسائل روزمره زندگی امروز روشن سازد.
شش مطابقت نداشتن برنامه¬ها با آموزه¬ها و منابع دینی
دوری برنامه¬هایی با موضوع¬های اعتقادی چون معاد، از آموزه¬های دینی برگرفته از قرآن و سیره معصومین(ع)، از دیگر آسیب-های برنامه¬سازی است که ضرورت حضور جدی و مؤثر کارشناسان حوزه دین را در کنار برنامه¬سازان و تولیدکنندگان دو چندان می¬کند.
امروزه رسانه ملی تا حد قابل توجهی جایگزین رسانه¬های سنّتی دینی از جمله مسجد و منبر شده است و بسیاری از مخاطبان، نیازهای دینی و پاسخ پرسش¬های مذهبی خود را در برنامه¬های صدا و سیما جست¬وجو می¬کنند. ازاینرو، مستند نبودن برنامه¬هایی با مباحث اعتقادى، آفتی است که به شدت باید از آن پرهیز کرد.
هفت سطحی¬نگری
سطحی¬نگری و عمق نبخشیدن به برنامه¬های دینی و اعتقادی از دیگر آسیب¬های جدی بهشمار می¬رود و سبب سطحی-نگری مخاطبان نسبت به عقاید دینی خواهد شد. این معضل شاید ناشی از درک درست نداشتن برنامه¬ساز نسبت به مفاهیم اعتقادی اسلام باشد. برای مثال، در نگاهی عمیق، مسئله معاد و اعتقاد و باور به آن ارتباط مستقیمی با مبدأ باورى؛ یعنی توحید دارد. خداوند در قرآن کریم در اینباره می¬فرماید: «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ؛ همانا ما از خداییم و بهسوی او باز می¬گردیم.»(بقره: 156) بنابراین، برای تقویت اعتقاد مخاطب به معاد، نخست باید بینش مخاطب نسبت به توحید تقویت شود.
هشت تأکید صرف بر عقوبت خلاف¬های مالی و غفلت از دیگر گناهان
در سریال¬هایی که تاکنون در زمینه معاد و عقوبت گناهان ساخته شده است، بر خلاف¬های مالی مانند نزول¬خوارى، حرامخوارى، اختلاس، دزدی و مانند آن تأکید بسیاری شده و از دیگر گناهان مانند بی¬توجهی به نماز، دروغ¬گویى، بدحجابى، بیعفتی و مانند آن غفلت شده است. این یکسویه نگری سبب غفلت¬زایی یا اباحه¬گری نسبت به دیگر اعمال نادرست خواهد شد.
نه به حاشیه رانده شدن پیام سریال¬های دینی
گاه روابط عشقی یا مسائل پلیسی در فیلم¬ها و سریال¬ها چنان محوری می¬شود که موضوع¬ اصلی برنامه را تحت¬الشعاع قرار می¬دهد. این موضوع در برنامه¬هایی با موضوع¬های دینى، حساسیت دو چندان پیدا می¬کند. طرح مسائلی چون روابط ناصحیح میان زن و مرد بهطور مکرر و جذاب، با آموزه¬های دینی و اخلاقی و عرف دینداران در تعارض است.
الف) توجه جامع به ابعاد وجودی انسان
ابعاد وجودی انسان عبارتند از: بعد قلبی عاطفى، ذهنی نظری و عینی رفتارى. ازاینرو، نقاط اثرگذاری برنامه¬های سیما بر مسائل انسانی نیز بهناچار، بر همین ابعاد منطبق می¬شود. به این ترتیب که اثرگذاری بر بعد ذهنی نظری با هدف ارتقاء آگاهی و دانش، اثرگذاری بر بعد قلبی و عاطفی با هدف اصلاح یا تقویت نظام گرایش¬ها و امیال و اثرگذاری بر بعد عینی رفتاری با هدف اصلاح یا تقویت نظام رفتار و اعمال، سه فعالیت عمدهای است که میتواند در دستور کار برنامهسازی در زمینه معادباوری قرار گیرد.[1]
توجه به این نکته ضرورى است که اثرگذاری بر مخاطبان در زمینه معاد، با توجه و کار همیشگی و پیگیر در این سه محور، ممکن خواهد بود و مدیران و دستاندرکاران تهیه برنامه، نباید از هیچ یک از این سه بعد غافل شوند؛ چرا که پرداختن صرف به بعد ذهنی و فکری در برنامههای کارشناسی و علمی نمیتواند به تنهایی کارآیی لازم را در پایبندی به معاد داشته باشد، همچنانکه ساخت برنامههایی که فقط به بعد عاطفی و احساس مخاطب توجه دارند نیز نمیتواند اثرگذاری همیشگی یا دستکم درازمدت را در زمینه اعتقاد به معاد در مخاطب داشته باشد. همچنین، تلاش برای الگو بخشیدن به اعمال و رفتار مخاطب، بدون تأمین پشتوانه فکری و تحریک بعد عاطفی انسان، بینتیجه یا کماثر و موقت خواهد بود.
ب) مخاطبشناسی
مخاطبان برنامه یکی از اجزای مهم فرآیند انتقال پیام هستند و در اثربخشی این ارتباط نقش مهمی دارند. بنابراین، شناخت نگرش، سلیقه، شخصیت و دیگر ویژگیهای مخاطبان از ضرورتهای برنامهسازی است.
تحقیقات نشان میدهد تنها هنگامی میتوان به اثربخشی ارتباط اطمینان داشت که بررسی دقیق، پیش از برقراری ارتباطات بر روی مخاطبان صورت گیرد. سیما نیز با توجه به گوناگونی مخاطبان، با برنامهریزی دقیق و مخاطبشناسی کامل میتواند در زمینه القای ترویج معادباوری مؤثرتر عمل کند. برای مثال، در زمینه مسئله معادباوری میتوان مخاطبان سیما را به چند گروه اصلی تقسیم کرد: افراد معتقد و پایبند به اصل معاد و رستاخیز؛ افرادی که با وجود گرایشهای دینى، به روز قیامت و پاسخگویی در برابر اعمالشان یقین ندارند و افراد بیاعتقاد به دین و معاد. در مورد گروه اول باید این اعتقاد و پایبندی را تقویت کرد و برای کاستن از حساسیت آنها نسبت به باور معاد کوشید.
در مورد گروه دوم که اغلب به دلیل آشنا نبودن با مسئله معاد و رستاخیز یا اثرپذیری از بیاعتقادی اطرافیان، محیط و خانواده، باوری قوی به معاد ندارند، باید برای بالا بردن سطح آگاهی و تعمیق باورهای دینی کوشید.
در مورد گروه سوم نیز بهتر است از اثرگذاری معتقد بودن به معاد و قیامت بر زندگی دنیوی و ایجاد آرامش روحی نسبت به آینده، از زبان کارشناسان مذهبی براساس پژوهشها و تحقیقات صورت گرفته در زمینه اصول اعتقادی سخن گفت. بنابراین، در برنامهسازی باید به هر سه گروه از مخاطبان توجه کرد. همچنین، درنظرگرفتن ویژگیها و حساسیتهای گروههای مختلف سنی نوجوان و جوان و تفهیم درستی از مفاهیم اصول اعتقادى، امری ضرورى است.
ج) توجه به عوالم ششگانه خلقت
رسانههای موجود در جهان، مبلّغ و منادی فرهنگ انسانمدارانه غرب و همواره درصدد تغییر ذائقه انسان بوده و هستند. این تغییر ذائقه نیازمند گامی نخست است که از تحریف تاریخ انبیا و تغییر معنایی واژگان قدسی و مصادره بسیاری دیگر از مفاهیم به نفع تعریفی خاص از جهان و هستی آغاز میشود. در این نگاه، جهان دفتری بیآغاز و بیانجام است و زندگی در زادن و مردن خلاصه میشود و فلسفه زندگی چیزی جز لذت بردن نبوده و نیست.
قرآن کریم، بهعنوان تنها متن الهی تحریف نشده، از عوالم ششگانه خلقت آدمی سخن گفته است و دورنمای حیات انسانی را فراتر از عالم دنیا به تصویر میکشد. ازاینرو، پرداختن به «معادباوری» و نیز «معادگریزی» و «معادستیزی» در رسانه به دیدگاه رسانههای امروز جهان نسبت به این عوالم بستگی دارد.
تصویر رسانههای دیدارى، شنیداری و نوشتاری از عوالم شش¬گانه، تصویری غیرحقیقی است. از آنجا که «معاد» و «معادباوری» رابطهای تنگاتنگ با سیر حرکت انسان در این عوالم دارد، نادیده گرفتن هر یک از این عوالم به منزله نادیده گرفتن بخشی از معاد و معادباوری است. نمایی هرچند کوتاه از این عوالم، از منظر رسانههای امروزی و تبیین هرچند مختصر این عوالم از دیدگاه قرآن و عترت(ع)، میتواند برنامهسازان و کارشناسان مباحث اعتقادی را متوجه آسیبهای رسانه و نیز ضرورت ساختن برنامههایی درباره این عوالم با هدف بالا بردن سطح معلومات و عقاید کند و به سمت شناخت سره از ناسره سوق دهد. این عوالم ششگانه عبارتند از:
یک عالم ذَرّ
خداوند سبحان، عالمی خارج از عالم ماده و پیش از شکلگیری عالم نطفه، در نشئهای دیگر برای انسان ترسیم ساخته است. رسانههای کنونی بر مبنای جهانبینی مادی که حیات را در عالم ماده محصور میپندارند، منکر چنین عالمی بوده و هستند. در جهانبینی مادى، نقطه آغاز و حضور انسان تنها عالم ماده بوده و هست و از عدم به وجود گام نهادن انسان همزاد با عالم ماده است و حال آنکه بر مبنای جهانبینی توحیدى، لازمه خلقت و پا نهادن بر عرصه وجود، تنها عالم ماده نیست. نادیده انگاشتن این بخش از حیات انسانی که چه بسا طولانیتر از عالم دنیا و حتی عالم برزخ هم باشد، نوعی تحریف بوده و هست.
رابطه اینکه انسان پیش از عالم ماده در عالم معنا حضور داشته، با عالم حضور انسان در عالم ماده و سپس در عالم ماورای ماده پس از مرگ، به لطافت و رابطه وجود در عالم ماده و عالم معنا باز میگردد که در جای خود با معادباوری بیارتباط نبوده و نیست.
دو و سه عالم نطفه و رحم
گرچه عالم پشت پدران و رحم مادران به معنای آغاز شکلگیری بدن مادی انسان در مرحله دنیا و دمیده شدن روح کالبدی مادی است، ولی بارها خداوند سبحان با بیان واژههایی چون «نطفه» و «ارحام» در قرآن کریم و مرتبط ساختن آن با بحث معاد، انسان را به سمت توجه و تنبّه به شکلگیری تکوّن و خلقت انسان سوق داده است. ازآنجا که خداوند سبحان در جایگاه تنبّه دادن انسان میان اعتقاد وی به چگونگی برانگیختگی پس از مرگ (معادباوری) و شکلگیری در عالم پشت پدران و رحم مادران پیش از زاده شدن مشابهتهایی را قائل است، پرداختن به این مسئله را نمیتوان جدا از «معادباوری» دانست؛ چراکه باور به خلقت پیش از عدم (عالم ماده) همان باور خلقت و برانگیختگی پس از عدم (ماده) است که متأسفانه رسانههای تصویری برای این بخش از فرآیند خلقت انسان جایگاهی قائل نبوده و نیستند.
چهار عالم دنیا
عالم دنیا، عرصه تبلور و تجلی «معادباوری» و «معادگریزی» انسان و هر حرکت او بیانکننده نوع اعتقاد و دیدگاهش به عالم ماورا و معاد است.
رسانههای جمعی دنیا امروزه بر مبنای جهانبینی مادى، به «دنیا» نه بهعنوان یک پل گذرا، بلکه به چشم مقصد و مأوا و جایگاه دستیابی انسان به همه آرزوهایش مینگرند و انسان را به هر چه بیشتر لذت بردن از دنیا تشویق میکنند. در مقابل، در آموزههای دینی و روایتهای پیامبر و ائمه(ع) از دنیا به محل گذر تعبیر و «دنیامحوری» با «آخرتگریزی» مساوی دانسته شده است.
رسانههای جمعی برخلاف آموزههای قرآنى، با خلط کردن و جابهجا کردن دورانهای مختلف حیات انسان در دنیا، بر فطرت انسانها لایهای از غفلت میکشند و در تحریف و تلقین آشکار، دنیای کودکان را به دنیای بزرگسالان، دنیای بزرگسالان را به دنیای کودکان، دنیای زنان را به دنیای مردان و به عکس تبدیل میکنند. اینکه عالم دنیا در دیدگاه قرآن و حدیث چگونه است و امروزه در لنز دوربینها چگونه است، بحث اصلی میان موحدان و آنانی است که نگاه توحیدی را بر دنیا برنمیتابند. شناخت حقیقت دنیا از دیدگاه قرآن و حدیث میتواند زاویه لنز دوربین را تغییر دهد و این تغییر در دیدگاه میتواند فضای میان دنیایی که به معادباوری میانجامد را از دنیایی که موجب معادگریزی مخاطب میشود، در رسانه متمایز سازد.
پنج عالم برزخ
امروزه عالم برزخ ابزار رسانههای غربی برای به انحراف کشاندن دیدگاه جهانیان نسبت به عالم ماورا است. رسانههای جمعی بهویژه رسانههای دیداری غرب با بهرهگیری از تکنیکهای برتر، عالم ماده را خارج از عالم معنا به تصویر میکشند که در جایگاه خود نوعی انکار عالم ماورا و به تبع آن، مبارزه با معادباوری است. علمی جلوه دادن عالم برزخ و تلاش در این مسیر که اگر دانش انسان پیشرفت کند، میتواند به نیروهای نهفتهای که خارج از عالم ماده نیست، دست یابد، از جمله باورهایی است که غرب ملحد برای القا و نهادینه کردن آن میکوشد.
قدرت مطلق و بیچون و چرای برزخیان و دخالت آنان در عالم ماده و زندگی روزمره مردم، قدرتمند جلوه دادن نیروهای شیاطین و غلبه آنان بر قدرتهای الهی و آسان بودن برقراری ارتباط با کسانی که از دنیا رفتهاند، با آموزههای قرآنی و اسلامی مغایرت کامل دارد و یکی از راههای تهاجم غرب به معادباوری با استفاده از فیلمهای بسیار جذاب به اصطلاح ماورایی و سینمایی معناگراست که متأسفانه آثار منفی بسیاری را بر مبانی معرفتی در پی داشته و دارد. به مرور زمان، تکرار چنین فیلمها و سریالهایی انحراف از معادباوری و حقیقت را در پی خواهد داشت.
الگوپذیری برخی تهیهکنندگان و کارگردانان و فیلمنامهنویسان ایرانی از سینما هالیودی در سینمای معناگرا و ماورایی غرب نیز همان آسیبهای سینمای هالیودی در به انحراف کشیدن مخاطب در زمینه معادباوری را در پی دارد، حال آنکه عالم برزخ در دیدگاه آموزههای وحیانى، عالمی غیر از عالمی است که امروزه رسانهها آن را به تصویر میکشند.
شش عالم قیامت
دیدگاه حاکم بر رسانههای جهان، دیدگاهی غیرتوحیدی است و همانگونه که برای آغاز آن به وجود آفرینندهای قائل نیستند، به فرجام و نتیجه آن نیز ایمان ندارند. واقعیت این است که پرداختن رسانههای غرب به قیامت فقط به منظور بالا بردن جذابیتهای رسانه و پیش بردن درام است.
قیامت یا همان مرحله آخر سیر حرکت انسان بهسوی خداوند که در دیدگاه موحدان از آن به «معادباوری» یاد میشود، در قلم سناریونویسان و لنز دوربین کارگردانان معنا و مفهومی جز یک منبع کسب درآمد نداشته و ندارد. مشکل بودن به تصویر کشیدن قیامت از یک سو و بهرهمند نبودن مسلمانان از امکانات، وسایل و تکنیکهای پیشرفته از دیگر سو موجب شده است تاکنون گامی شایسته در این زمینه برداشته نشود. این در حالی است که «قیامت» و نحوه عذاب و عقاب از دیدگاه یک مسلمان با آموزههای تحریف شده ادیان دیگر متفاوت است و «شریعتمداری» و «ایمان گرایی» وجه تمایز این دو دیدگاه است که در فیلمها و سریالها به روشنی دیده میشود.
متأسفانه امروزه برخی از رسانهها با اثرپذیری از فرهنگ مسیحیت تحریفشده یا فرقههای انحرافی در مکتب اسلام چون «مرجئه»، تنها اعتقاد و ایمان به خداوند و پیامبر را رمز رستگاری و نجات از عذاب دوزخ میدانند. ارائه تصویر درست از قیامت و بیان تفاوتهای دیدگاه اسلام به عقاب در قیامت، با دیگر ادیان میتواند برنامهسازان را به ساخت برنامههایی مبتنی بر آموزههای اسلام سوق دهد و تفاوت «معادباوری» را با نحلهها و فرقههای دیگر به تصویر کشد.
الف) چگونگی درک کودکان از مفهوم مرگ، بهشت و دوزخ
تصور کودک درباره خویش این است که همواره زنده خواهد بود و این فکر که روزی او نیز میمیرد، برایش دشوار است. عقاید و افکار کودک درباره مرگ بسیار محدود است و به زحمت میتواند پس از شنیدن خبر مرگ کسی بفهمد چه بر سر او آمده است.
عقاید خاص درباره مرگ از حدود پنج سالگی بروز میکند و در این سنین است که برای مثال، با مرگ نزدیکان، احساساتی در کودک بروز میکند. کودک خردسال اغلب، مرگ را مختص بزرگسالان میداند و تصور او این است که افراد باید پیر شوند و سپس بمیرند. درک عمومیت مرگ و اینکه گاهی کودکان و نوجوانان را نیز دربرمیگیرد، برای کودک غمانگیز و ناراحتکننده است.
کودک از چگونگی و چیستی بهشت و دوزخ آگاهی ندارد و بر پایه شنیدهها این تصور در او پدید آمده است که برای مثال، بهشت باغ زیبایی است و در آن انواع خوردنیها و اسباببازیها برای آنان وجود دارد، در آنجا میتوان دوچرخهسواری و تاببازی کرد و درختانی که در آنجا وجود دارند، محیط مناسبی را برای قایمباشکبازی پدید آوردهاند.
تصور کودک از دوزخ نیز مقداری آتش بر روی هم انباشته شده است. او هرگز گمان نمیکند ممکن است او نیز روزی در این آتش جای داشته باشد یا میتواند خود را از آن خلاصکرده یا سوزشش را به طریقی تحمل کند. با این حال شوق دیدار بهشت و زندگی در آن و گریز از آتش دوزخ، گاهی کودک را به خود مشغول میسازد. بنابراین، برای رفتن به بهشت حاضر است فرمانهای پدر و مادر را گوش کند و اگر بداند نافرمانی از آن دستورها سبب ورودش به آتش دوزخ میشود، از آن میگریزد. همچنین، اگر دریابد عملش خطا و گناه بوده است و عقوبت آتش را در پی دارد، نگران میشود و گاه اشک میریزد. ترس از دوزخ کودک را وامیدارد راستگو باشد و نافرمانی نکند و طمع بهشت نیز سبب میشود از فرمانهای خداوند و پدر و مادر خود اطاعت کند. البته این امر به این معنا نیست که از هر دو جنبه بهشت و دوزخ بهصورت یکسان در تعلیم و تربیت کودک استفاده شود، بلکه بیشتر باید بر بهشت و نعمتهای زیبای آن تأکید شود.[2]
ب) چگونگی تبیین مفهوم صحیح از معاد برای کودکان و نوجوانان
برای روشنتر شدن مفهوم معاد و اهمیت آن برای کودکان و نوجوانان، با استناد به حدیث «دنیا مزرعه آخرت است»، میتوان این مسئله را تبیین کرد که این دنیا مانند مزرعهای است و اعمال ما نیز مانند بذری است که در این کشتزار کاشته میشود و نتیجه کوشش خود را بهطور کامل در جهان آخرت برداشت میکنیم. این دنیا محل کاشت و فرصت تلاش، کار و عبادت و آخرت، هنگام برداشت و بهرهمندی از تلاشهاست.
برای تبیین این حقیقت، میتوان موقعیتی را فراهم کرد تا کودکان از نزدیک کشتزاری را ببینند و با کشاورزی درباره کارش گفتوگو کنند یا بذرهای مختلفی بکارند که برخی خوب و برخی فاسدند. آنگاه پس از آنکه محصولات مختلفی بهدست آمد و بذرهای فاسد نیز بینتیجه ماند، میتوان چنین نتیجه گرفت که اعمال ما در این دنیا گوناگون است و هر چه عمل نیکوتر باشد، مانند بذر مناسبی که محصول نیکو دارد، در آخرت محصول بهتر خواهد داشت، ولی کسی که کار بدی در این دنیا انجام میدهد، عمل وی مانند بذری فاسد است که هیچ چیزی از آن نمیروید.
اشاره به بازگشت صدا در کوه و نتیجه مسابقه و نمرههای خوب و بد درسی نیز میتواند در بیان اصل مفهوم معاد مؤثر باشد. برای مثال، استفاده از تمثیل مسابقه ضرورت معاد را بیان میکند، به این شکل که در هر مسابقهای کسی برنده میشود و جایزه میگیرد که بیشتر بکوشد و به راهنماییهای مربی خود به دقت توجه کند و آنها را بهکار بندد. این دنیا نیز مانند میدان مسابقه است و کسانی در این مسابقه پیروز میشوند که به راهنماییهای خداوند که پیامبران برای انسان آوردهاند، عمل کرده باشند و از گفتار و کردار خود مراقبت کنند، خداوند نیز برای آنکه جایزه پاداشهای بهشتی خود را به برندگان این مسابقه عطا کند، جهان آخرت و معاد را قرار داده است تا هم نیکوکاران به پاداش اعمال خود برسند و هم بدکاران برای کارهای خویش مجازات شوند.
با توجه به آنچه گفته شد میتوان در برنامههای مربوط به گروه سنی کودک و نوجوان، مسابقهای ترتیب داد و بهطور عملی به برندگان و شرکتکنندگان دیگر به تناسب تلاششان جوایزی عطا کرد و پس از آنکه این مسئله را تجربه کردند، مطالب بیانشده در زمینه معاد را برای آنان بازگو کرد.
در مدرسه،دانشآموزان سختکوش و منظم از دانشآموزان تنبل و نامنظم جدا میشوند و در پایان سال به تناسب تلاشی که کردهاند، برخی با نمرههای عالی و برخی با نمرههای پایینتر پذیرفته و تعدادی نیز مردود میشوند و اگر اینگونه نبود، کوششهای افراد کوشا بینتیجه میماند. میتوان از این امر بهعنوان تمثیلی استفاده کرد و گفت این دنیا مانند مدرسهای بزرگ است و آموزگاران دانا و دلسوز این مدرسه، پیامبران خدا هستند و امتحانگیرنده نیز خداوند است و هرکس به آموزههای آنان عمل کند، در این امتحان پذیرفته میشود.
برای اثرگذاری بهتر این موضوع میتوان از این تمثیل زمانی استفاده کرد که کارنامه بچهها به آنان داده شده است یا بچهها مشغول گذراندن امتحانهای خود هستند. همچنین، میتوان از خاطرات و تجربههای تلخ و شیرین و احساسهای گوناگون آنها در این زمینه نیز گزارش تهیه کرد.[3]
در بیان معاد و مرگ برای کودکان و نوجوانان، باید به این امر توجه داشت که زندگی پس از مرگ نباید بهگونهای وحشتناک و دهشتانگیز تبیین شود، بهگونهای که بیشتر از عذاب و رنج دوزخ سخن به میان آید، بلکه باید از خوشیها و لذتهای بهشتی صحبت کرد و آنان را به خدا و رحمت او علاقهمند ساخت. تأکید بسیار بر عذابهای الهی سبب میشود تصویر مهربانی و بخشندگی خداوند در اذهان کودکان خدشهدار شود و جای خود را به چهرهای نامناسب بدهد. افزون بر این، تأکید بیشتر بر بهشت و نعمتهای الهى، هم انگیزه و رغبت بر انجام دادن کارهای شایسته را در کودکان و نوجوانان به وجود میآورد و هم زندگی آینده را برایآنان امیدبخش و پر از شکوه و زیبایی و نشاط براساس نظم و حساب و ساخته و پرداخته اعمال آدمی ترسیم میکند. البته باید توجه داشت تأکید بر نعمتهای بهشتی و مهربانیهای پروردگار نباید مانع از بیان گوشههایی از خشم و عذاب الهی نسبت به بدکاران شود؛ زیرا در تعلیم و تربیت دینی باید هم از بیم و هم از امید بهره گرفت، همانگونه که پیامبر اسلام در ایفای رسالت خود هم مبشر بود هم منذر. همچنین، در بیان عقوبتها و سختگیریهای الهی نباید کودکان را بهطور مستقیم مورد خطاب قرار داد، بلکه باید عذاب را خاص بدکاران و نتیجه اعمال ناشایستشان معرفی کرد تا در عین اینکه کودکان به سرانجام اعمال بد و بدکاران آگاه میگردند، روحیه لطیف آنان آسیب نبیند.[4]
5. مهمترین محورهای پیشنهادی در زمینه معادباورى[5]
الف) بررسی دلایل عقلی اثبات معاد
یک معاد، پایان مسیر تکامل در عالم خلقت:
تبیین هدفدار بودن جهان آفرینش؛
تبیین هدف خداوند از آفرینش انسانها؛
تبیین ارتباط هدف از آفرینش با معاد و زندگانی اخروى؛
تبیین اشکالات انکار معاد از جمله: بیهدف بودن آفرینش و نافرجام ماندن جهان آفرینش.
دو معاد، مقتضای عدل الهى:
معنای عدل الهى؛
اثبات عدل الهى؛
رابطه عدل الهی با معاد؛
دنیا ظرفیت همه پاداشها و عقابها را ندارد؛
عقاب و پاداش فوری با عدل الهی منافات دارد.
سه معاد، مقتضای حکمت الهى:
تبیین معنا و مفهوم حکیم؛
بررسی معنای حکمت الهى؛
بررسی چگونگی رابطه حکمت الهی با معاد؛
پاداش و عذاب در قیامت، مقتضای حکمت الهى؛
بررسی نشانههای حکمت؛
زنده کردن مردگان و زمین در قیامت، پرتویی از حکمت خداوند؛
حسابرسی اعمال در رستاخیز به منزله ظهور و بروز تحقق حکمت الهى.
چهار معاد، تجلیگاه وعدههای الهى:
تبیین وعدههای الهی از جمله:
معاد و برپایی قیامت؛
جزای اعمال؛
بهشت برای پرهیزکاران؛
دوزخ برای گناهکاران؛
رابطه حسن و قبح عقلی و اثبات عمل به وعدهها از سوی خداوند.
پنج معاد، مرحله نهایی حرکت تکاملی انسان:
بیان معنای تکامل حقیقی انسان؛
تبیین رابطه تکامل انسان با معاد؛
بررسی هدف و غایت تکامل؛
تبیین ضرورت رسیدن به آرامش و سکون پس از تکامل؛
رستاخیز و قیامت، نهایت حرکت و تلاش.
ب) بررسی دلایل نقلى
یک طرح آیاتی که دلالت بر حیات ابدی دارند؛
دو طرح نمونههایی از حیات مجدد انسانها همانند اصحاب کهف؛
سه طرح روایتهایی که درباره اثبات وجود قیامت و جهان پس از مرگ وجود دارد.
ج) بررسی رابطه دنیا و آخرت
دنیاطلبی در برابر آخرتگرایى؛
مقایسه مال و فرزند و باقیات صالحات؛
کفر و انکار معاد و ملازمه آن با دنیاطلبى؛
مقایسه نعمتهای دنیوی و دنیاطلبان با نعمتهای اخروی و آخرتگرایان؛
مقایسه زندگی دنیا و حیات آخرت؛
بیوفایی دنیا نسبت به دنیاطلبان؛
ارزیابی ارزشهای انسان و مقایسه آن با ارزشهای دنیوى؛
ترجیح دنیا به آخرت و آثار و پیآمدهای آن؛
سرانجام هواپرستی در قیامت؛
دنیا سرای آرزوها و مرگ، نقطه پایان دنیا؛
ترک آرزوها،برترین بینیازى؛
بلاهای دنیوى، راهی برای تنبه و آگاهی گناهکاران؛
پند گرفتن از مقایسه بلایای دنیوی و عذابهای اخروى؛
زوالپذیری و کوتاهی عمر دنیا و لزوم کسب آمادگی برای کوچیدن از دنیا؛
دستآورد اخروى، نتیجه اعمال در دنیا؛
آرزوی مردگان برای بازگشت به دنیا برای توشه برگرفتن؛
برخورداری پرهیزکاران از حسنات دنیا و آخرت؛
لزوم صبر در طاعت و دوری از معصیت، به جهت کوتاهی عمر دنیا؛
اندوه برای امور دنیوى، نشانه ناخشنودی از قضای الهى؛
غفلت از یاد مرگ و آخرت و گذران عمر به بازی و شوخى؛
بیرغبتی به مرگ، معلول گناه و آلودگی در دنیا؛
آخرتطلبى، عامل تأمین سعادت دنیوى؛
سرانجام دنیاطلبی و بازی انگاشتن دین؛
احوال دنیاطلبان و شیفتگان زرق و برق دنیا در آخرت.
پی نوشت:
[1]. مبارزه با فقر، فساد و تبعیض با تمرکز بر نقش راهبردی صدا و سیما، ص 362.
[2]. ناصر باهنر، آموزش مفاهیم دینی همگام با روانشناسی رشد، نشر بینالملل، سازمان تبلیغات اسلامى، 1380، ج 2، صص 120 122.
[3] . همان، صص 182 184.
[4]. همان، ص 195.
[5]. برای مطالعه بیشتر نک: محسن قرائتى، معاد، قم، مؤسسه در راه حق، 1366.