آیه 18 : (صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ )
اينان لالان و كران و كورانند و ايشان به جانب حق برنمى گردند. در بيان و تفسير ( صمٌّ بُكْمٌ عُمىٌ ) و وجوه آن در تفسير اين آيه به سه وجه زير بايد توجه شود كه در گفته هاى مفسرين نيست :
وجه اول :
براى انسان دو نحوه چشم و گوش و زبان مى باشد : ظاهرى و باطنى .
چشم و گوش و زبانِ ظاهرى ، وسيله اى براى ابصار و استماع وتكلّم نفس حيوانى است كه به واسطه آن ها نفس حيوانى ، بصير و سميع و متكلّم است و با زوال و يا نقصى در آن ها اين آلات از كار افتاده و نفس حيوانى انسان فاقد شنوايى يا بينايى مى شود .
امّا باطنى ، چشم و زبان و گوش قلب است كه اسباب بينايى و شنوايى نفس ناطقه اند ; يعنى نفس ناطقه انسان به واسطه آن گوش باطنى حقايق معنوى را مى شنود و مواعظ حكمت آميز را استماع مى كند و با آن چشم است كه معارف الهى را مى بيند و حقايق معنوى را مشاهده مى نمايد و بالاخره با آن زبان است كه به معارف الهيه اعتراف و اقرار دارد . و منشأ كورى و كرى و لالى آن هم سه چيز است :
1 . زوال عقل به جنون يا خواب و يا مستى .
2 . زوال آلات قلبيه .
3 . حدوث مرض يا خللى در آن ها از عصبيت و عناد يا كفر و نفاق و غيره .
و منشأ كورى و كرى و لالى منافقين ، نفاقى است ، كه قلب آن ها را از درك حقايق و معارف الهيه عاجز نموده است چنان كه آيات ديگر از قرآن هم مؤيد اين مطلب مى باشد ، مانند آيه شريفه (أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الاَْرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الاَْبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ)(1) .
وجه دوم :
اين است كه مراد همين چشم و گوش و زبان ظاهرى باشد ، ولى با توجه به اينكه چشم بايد وسيله ديدن حقايق باشد و انسان به واسطه آن عبرت گيرد و گوش وسيله (شنيدنِ) مواعظ حقه و كلام الهى و گفته هاى حكمت آميز بوده و زبان وسيله گفتن و تلاوت كلام الهى ، و خلاصه اعضاى مُدركه بايد وسيله عبادت و طاعت حق باشد ، حال اگر كسى اين ودايع الهى را در غير موارد مشروع به كار برد ; يعنى با گوش حقايق را نشنيد و با زبان معارف را نگفت و با چشم عبرت نگرفت ، مانند كسى است كه فاقد چشم و گوش و زبان است ، مثل اينكه مى گويى : فلانى آدم نيست و يا آن شخص مرد نيست ، چون آثار انسانيت و مردى از او ظاهر نمى گردد ، پس منافقين هم كه مُدركات خودشان را نمى خواهند در مقام عبادتِ حق به كار برند ، كور و كر و لالند .
وجه سوم :
براى « بصير » هم دو معنى است : يكى ديدن الوان و اشكال ظاهرى و ديگرى دانايى به حكم و مصالح امور و علم به دقايق(= جزئيات)و رموز كارها ، چنان كه در اصطلاح گوييم : فلان كس در تجارت يا زراعت و يا سياست مثلاً بصير است ; يعنى به مصالح و مفاسد اين امور دانا مى باشد .
و همين طور است « سميع » دو معنى دارد : يكى شنوايى اصوات و الحان و ديگرى تأثّر كلام ، چنان كه گويى : فلانى حرف شنو است و مراد از « سمع الله لمن حمده » نيز همين معنى است ; يعنى خدا اجابت مى كند سؤال كسى كه او را ستايش كند .
و همچنين « نطق » داراى دو معنى است : يكى تلفّظ كلماتى و ديگرى بيان حقايق ، چنان كه گويى : او عجب ناطقى است ، و لذا عرب نام خودش را « عرب » يعنى « مُعْرِب ما في الضمير » گذارده و سايرين را « عجم » گويند ; يعنى نمى توانند حقايق مكنون خودشان را بيان كنند .
و منافقين اگر چه الوان را مى بينند ، ولى دانايى به مصالح امور ندارند و اگر چه صداها را مى شنوند ، ولى كلام حق در آن ها تأثير نكرده و اجابت مسئلت پروردگار و انبيا را نمى نمايند و همچنين سخن مى گويند ، ولى عاجزند كه حق را بيان كنند ، بلكه كتمان حق كردند و معجزات باهراتِ(2) انبيا را انكار نمودند (جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ)(3) .
با بيان بالا مى بينيم كه تمام وجوه مذكور بر منافقين منطبق است و مانعة الجمع هم نيست .
(فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ) « فاء » در (فَهُمْ) از براى تفريع است و ممكن است جمله تفريع بر آيات قبل باشد ; يعنى تفريع بر (تَرَكَهُمْ فِي ظُلُمات) ، يا (أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ . . .)الآية ، يا (يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ) ، يا (صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ) ، يا بر تمام آيات مذكوره .
نكته ديگرى كه از جمله اخير استنباط مى شود اين است كه اين آيه از اخبار غيبى قرآن است ، زيرا منافقين از هنگام نزول اين آيه ، كه اواخر بعثت بود ، تا آخر عمر از نفاق خود برنگشتند
_________________________________________________
[1] . آيا آنان در زمين سير نكردند تا دل هايى داشته باشند كه با آن بينديشند ، يا گوش هايى كه با آن ( نداى حق را ) بشنوند؟! پس محققاً ابصار آن ها كور نيستْ مى بينند ، بلكه قلوب آن ها كور استْ ، درك نمى كند. سوره حج : آيه 46 .
[2] . شگفت آور ، خيره كننده.
[3] . منكر آن شدند ، در صورتى كه در دلشان آن را يقين داشتند. سوره نمل : آيه 14 .